2777
2789
عنوان

سو تفاهم خواستگارمممممم

124 بازدید | 11 پست

بچه ها خواستگارم دو سال‌ دنبالم بود و هی میرفتن و می اومدن (دلیل اینکه میگفتیم نه این بود که داداشم مریض بود و من تصمیم نداشتم اون موقع ازدواج کنم و اونا ول کن نبودن)

پسره اینجوری بود که بهم میگف اگه از در بیرونم میکردین از پنجره می اومدم …

تقریبا دو هفته پیش یه اتفاقی افتاد که یه دلخوری کوچیک به وجود اومد

ولی نه بی احترامی کردیم به هم و نه چیز خیلی‌ بزرگی بود

میخام بدونم احتمال برگشتش وجود داره ؟ 

علت دلخوری هم این بود که من یک ماه بود سر کار نمیرفتم و اون پسر فهمید و ازم دلخور شد که چرا بهش نگفتم چرا نامحرم دونستمش و من بهش توضیح دادم که من بارها بهت گفته بودم از اونجا میخام در بیام و برم به جای دیگه 

میگفت نه باید منو محرم میدونستی و بهم از تصمیمت میگفتی 

بعد زنگ زده بود به پدرم که حرف بزنه پدرم گفته بود الان خواستگارشی و نباید انقدر واست این موضوع مهم باشه و الان اختیارش با منه  

.

خواهرش چند روز پیش پیام داد بهم گفت داداشم از اینکه بهش نگفتی یک ماهه نمیری و پنهان کردی و از این که پدرت بهش گفته به تو یه جورایی مربوط نیست ناراحت شده 

خوده اون پسرم جواب زنگ و تلفنمو نداد که واسش‌ توضیح بدم منم یه پیام بهش دادم و ازش معذرت خاهی کردم و گفتم منظورم پنهان کاری نبوده و دیگه از تصمیماتم بهت میگم اما جوابم نداد

اما میدونم خیلییییییییی دوسم داشت در حدی که دیگه منو زن خودش میدونست

بچه ها زمان باعث میشه برگرده ؟ من الان سکوت کردم 

(بچه ها بازم تاکیید میکنمم خیلی دوسم داشت و دوسال دنبالم بودن)

تورو خدا نکین دیده الان شاغل نیسی پشیمون شده نه این نیس چون میدونس میخاک برم یه جای دیگه و من حقوقم اونقدر زیاد نبود که بخاد طمع کنه ضمن اینکه میدونس من پدر پولداری دارم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

وا ب اون چه ربطی داره از الان واسه یه چیز کوچیک اینجوری عین بچه ها قهر کرده 

الان اینجوریه وای به حالت بعد ازدواج 

میاد میگه چرا نگفتی میری خونه بابات؟ چرا نگفتی لباس خریدی؟چرا نگفتی آب خوردم ؟ چرا نگفتی رفتم دستشویی ؟

ول کن دختر بچه ای مگه 


اگه آدم بالغی بود زود نمی‌رفت به خواهر و مادر و جد و آبائش بگه میومد دو نفری مشکل و حل کنین


من ب جا تو دارم حرص میخورم 

‏‌نمی‌دونم اما از نظر من

تنها چیزی که نباید واسه‌اش جنگید، خواسته شدنه. اگه این یکی از جنگهای روزانه توئه، حاصلش فقط فرسودگیه


کسی که تو رو بخواد بر میگرده نخواست هم تو خودت و کوچیک نکن 

این دوسال باهاش در ارتباط بودی و قولی دادی یا فقط خواستگار سنتی بوده؟

بعضیا مرض دارن اصرار میکنن و فقط تا وقتی جواب نه بشنون و بدونن دور از دسترسه یه چیزی رو میخوان.

بعضیا عقده میگیرن و میخوان تلافی کنن.

هرچی هست تو دیگه پیگیرش نشو.

فکر میکردم میتونم همه آدمها رو نجات بدم..‌. تا اینکه متوجه شدم اونا دارن خودمم توی باتلاق غرق میکنن.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز