خواهرم ۱۴سالشه اصلا اینکار برا سنش درسته!؟تو خانواده ما این چیزا عادی نیس برا منو خواهرام که نبود والا برا ما انقدر سخت گیری کردن نه به اون سخت گیری نه به این آزادی که به این دادن حد وسط ندارن خانوادم امروز بعد کلاسم تو پارک جلو خونمون خواهرمو دیدم به این سنش یه سیگار گرفته دستش هر هر با دوستاش چندتا پسر میخندن رفتم اونجا با یه وضع بدی رو به رو شدم والا ما مشکلی نداریم با پسر دوست معمولی باشه کلاس زیان میره با پسرا اونجا دوسته حتی برا ناهار همرو دعوت کرد خونمون سعی کردم همیشه کنارش باشم بهش بفهمونم هرکاری میخواد کنه بهم بگه همیشه بهم میگفت خودم شرایط نگاه میکردم اگه میدیدم بد نیس کمکش میکردم یه بار گفت میخوا برم تولد بخدا رفتم اون سر شهر از در همسایه پرسیدم خانواده چطورین بعدشم رفتم مدرسه با مادره آشنا شدم مطمئن شدم گفتم برو خودمم موندم در خونشون تا کارش تموم بشه ولی خیلی پرو شده برگشتم بهش میگم سیگار چرا میکشی جلو دوستاش بلند شده داد زدن به تو چه مگه فضول منی بابا باهام کاری نداره بردمش خونه تو روی بابام یه حرفای زشتی میزنه بعد میگه دو دقیقه با دوست پسرم نمیتونم تنها باشم چهارتا عقب افتاده میان جلو من باهاش صحبت میکنم میگم مناسب سنت نیس حرف نمیفهمه بعدش بابام اومده میگه ولش کن هرچی بگی پرو تر میشه بزار هرکاری میخواد کنه سرش میخوره به سنگ یه روز مگه میشه ولش کنم همه کار کنه دیگه گفتم خودم میبرمش مدرسه تنها نره بردم در مدرسه ولش کردم برگشتم از مدرسه زنگ چرا نمیاد مدرسه (به پدرم زنگ زدن) رفتم مدرسه میگم خودم آوردمش میگن نیومده دو روزه مدرسه نمیاد نشستم در مدرسه ساعت دو خانم اومده در مدرسه بهش گفتم کجا بودی جواب درست درمون نداد گفت مدرسه نمیرم دیگه نمیخوام درس بخونم فرداش دوباره بزور من آماده شد بره مدرسه یکم منتظر موندم کامل بره تو مدرسه باز با چندتا دختر سر انداخت پایین رفت اینم از یکی ارز دوستاش شنیدم تا اینکه مامان دوستش اومده سراغ من که خواهرت جمع کن همش دخترم زنگ میزنه پیام میده به مامانم اینا میگن میگن ولش کن ما حرفی بزنیم روش تو رومون باز میشه
به خواهرام گفتم اونام حریف این نمیشن به داداشم گفتم اونم کاری نتونست بکنه در بندی از پنجره میره بگید چیکار کنم