هنوز میرم پروفایلش چک می کنم
هنوز عروسک هایی که بهم داد رو دارم
هنوز نامه ای که واسه تولدم نوشت و اولین عشق خوشگلم خطاب کرد رو دارم
هر چند وقت یه بار میرم عکس پروفایلش رو چک می کنم چقدر بزرگ شده خیلی فرق کرده
علایقش شده علایق من هر چیزی که دوست داشته توی وجودم مونده و حالا اونها رو دوست دارم
یادم نمیاد دوسش داشتم یا نه ولی دوسش داشتم که بعد از اون زندگیمو باختم
فکر می کردم بدون اون زندگیم ادامه پیدا نمی کنه اما از آخرین باری که دیدمش ۴ سال می گذره و زنده ام و زندگی می کنم
دیگه نمی تونم اون حس دوست داشتنی که بهش داشتم رو نسبت به کسی داشته باشم
وقتی به یکی میگم دوسش دارم انگار دارم نقش بازی می کنم و احساسم اونقدر بهش قوی نیست.
دلم براش تنگه امیدوارم منو بخشیده باشه و گاهی مثل من دلش برام تنگ بشه و حتی در حد چند ثانیه بهم فکر کنه