امپول ب ۱۲ داشتم خسته بودم
و اینکه چیپس درست کرده بودم پوست دستم رنده شده بود پوست شستم کند یه کوچولو اونوقت میسوخت
حالا شوهرم گیر داد که توروخدا بیا امپولت بزنم
بار دومش بود امپول میزد برام اونقدر حرفه ای نیست
چشتون روز بد نبینه امپول زد من اول سفت کرده بودم بعد گف شل کن سفت کردی چرا تا شل کردم امپول تا تهههه رفت منم نصف شبی یه دادی زدم انگار خنجر زدن بهم
خیلی درد داشت از اون دردا که حسش یادت نمیره
اینم شد خاطره و هم تجربه😅