میتونم خشمتون رو درک کنم .
من هم همینم چون
اینقد توی خودم ریختم که تبدیل به یه توده شده
جدا نمیشه ، از بین نمیره
کهنه شده زخمش ، ولی هربار یادم میوفته چه بلاهایی که به سرم آورد اون زنیکه دلم میخواد از صحنه ی روزگار محوش کنم .
ولی نمیشه کشت !
فقط منتظرم که کنکورم تموم بشه .
اون وقت میرم و این همه خشم و حرفی که تو این ده سال به هیشکی نگفتم یا آزار و اذیت های جسمی و روحی که بهم داد رو و تهدیدم میکرد به کسی نگم رو جلوی همه میگم
تا روی شیطان صفتش رو ببینن .
آمین انشالله .