2777
2789

حالا هر مشکلی مثلا دندون خراب عمل ضعیفی چشم

عمل لابیا پلاستی 

عمل لاغری 

من میگم ادم باید این مشکل هارو تو خونه پدرش حل کنه بهتر از اینه وقتی ازدواج کردی بخوای با پول همسر اینا رو درست کنی اخرشم بگن دختره مشکلدار بود  

خونه شوهرم 

با پول خودم 

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰 برای شفا و سلامتی پسرم دعا کنید لطفا سپاس❤️

خونه بابام همه رو انجام دادم 

لیزیک چشم عمل دماغ ارتودنسی

اولین دلخوشی زندگیم💕مادرم💕پلان اول ؛ دیشب همه چیز به ‹ مو › رسید پلان دوم ؛ صبح معجزه شد و ‹ مو › پاره نشد ± دو ساعت بعد از معجزه ، مامانِ بی‌خبر از اتفاقات اخیر ، برای احوال پرسی زنگ زد و گفت : ‹ دیشب کلی دعات کردم💛'💎 ›دومین دلخوشی زندگیم💕 پدر و برادر جانم 💕 با قلب مهربونشون  و خوبی های بی منت 🌈🦋‌‌ سومین دلخوشی زندگیم اومدن مردی تو زندگیم که منو با تمام بچگیام بزرگ کرد 🌱و کنارش بدون هیچ ترسی خود واقعیمم🙃 .آدم امن زندگی من🫂❤️ می‌گفت هرچقدر دل‌چرکین باشم ازت ولی دوست‌داشتنت هنوزم به دریا وصله.💙 در دل و جان خانه کردی عاقبت ...❤️🌈 خدایا شکرت بابت همه چی 💛💛 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

مگه داری راجع به لباس حرف میزنی؟ که میگی مشکل داشتی کجا حل میکنی که نگن دختره مشکل دار بود؟

مشکل مشکل که میگی یه ذره مال آدم نیست، راجع به لباس و پارچه و یخچال تلوزیون میشه اینجوری حرف زد

هر بیماری یا عارضه ای رو وقتی که وقتش بوده حل کردم

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
چه انتظاری از این سایت داری اخه بعد چند سال عضو بودن میدونی دیگه اینجا چه شکلیه

هنوز هر روز مغزم با خوندن یه سری تاپیکا سوت میکشه

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز