چند روز پیش رفتم دکتر بعد از اینکه ویزیتم تموم شد دکتر گفت برو بیرون یه ده دقیقه دیگه بیا داخل من که رفتم بیرون صداش و با منشیش شنیدم میگفت این خانومه رو میبینی سه تا بچه داره منشیش برگشت گفت آره این دهاتیا همین جورن ده سالشون نیست ازدواج میکنن و تا میتونن بچه میارن فقط برا زاییدن خوبن
خیلی دلم شکست من ۲۳ سالم بود بچه اول دنیا اومد بعدی هم خودم پارسال اقدام کردم با خودم میگفتم دوتا بیارم قبل سی سال بعدش با بچهام کیف کنم و که خدا خواست و دو قلو شدن
منشیه از اتاق اومد بیرون جلو همه گفت چه جوری با شوهرت آشنا شدی منه دیوونه هم جوابش دادم و گفتم تو دانشگاه برگشت به دختری که کنارش بود گفت مگه اینا هم دانشگاه میرم😓قشنگ صدای قلبم و شنیدم که شکست💔