سلام من همیشه از این صفحه برای نوشتن احساساتم و درود دل و چاره جویی استفاده کردم .احساساتم به مادر شدن با اینکه اشتباه ترین تصمیم ممکن بود اما اتفاق افتاد چون که تسلیم شدم
میدونم این اتفاق به این معنی است که باید همیشه در این باتلاق زندگی بمانم .اما نمیدانم چرا ته دلم اندکی شادی هست و احساس میکنم بچمو دوست دارم با یه رضایت پوچ.
میدانم تمام تصمیم هام برای آینده بهم خورد و لایق سرزنشم
بارداری از مردی که حتی اندک ویژگی های مثبتشم از دست داده و البته این روزا مراقبم هست و خوشحال
امیدوارم پدر خوبی حداقل باشه
مردی که بارها بهم آسیب جسمی و روحی رساند اما پسر خوبی برای خانواده شه شاید بتونه پدر خوبی برای بچشم باشه
نمیدانم چرا با اینکه میدانم بدترین اشتباه زندگیم را کردم اما ته دلم یه حس شاد و رضایت هست با اینکه نمیدانم این نقطه کوچک در دلم چه سرنوشتی را برایم رقم می زند