امشب مراسم یکی از اقوام خیلی نزدیکم بود
بماند که با چه شرایط روحی بدی عجله ای آماده شدم
مراسم جدا بود و فقط داماد و چن نفر دیگه مرد اومدن داخل و رفتن بعد شوهرم اومد گفت که چرا روسریتو برداشتی.اینم بگم که هیچکس روسری نداشت اونجا گفتم آخه مراسم زنونست چ اشکال داره.گفت نه بپوشش
منم مجبور شدم بخاطر آبرو داری بپوشم
خب
خوب
خوب شرایط روحی هر دوتون بد بوده کل کل کردید
خا
لایک کنین فردا بخونم
😐😐😐😐تو مراسم زنونه گفت روسری سرت کن
باهاش جایی نرو
جایی هم نبرش بگو ببخشید کار داشت
اینم بگم کسی که مراسمش بود خیلی به من نزدیک رود و حق به گردنمون داشت
ازم انتظار داشتن که واسه مراسمشون سنگ تموم بزارم.چه از نظر رقص و لباس تا همراهی کردنشون
حالا به حرفش گوش کردم و روسری هم پوشیدم
هنوز نصف مراسم مونده بود که گفت بریم دیگه
منم گفتم یکم صبر کن نیم ساعت دیگه میریم
لایک
شاید بخاطر داماد و اون یکی آقا گفته چرا روسری نداری
تو مجلس زنونه چکار میکرده
اومدم بیرون که بریم
یکی از آشناها گفت همسرت رفته و گفته که با من برگردین
یعنی خیییلی بهم برخورد خیییلی
جلو جمع خیلی زشت بود.رفته بود خونه پدرش
هرچیم منو پدرم زنگ میزدیم جواب نمیداد
چون پدرومادرم هم همراهمون بودن.رسما سه تامونو جا گذاشت
