خانواده من همیشه مال منو یادشون میره ههههه ایران بودم خودمو شوهرم کیک و شام میخریدیم میرفتیم خونه مامانم 😂 خوبه دو تا بچه ایم فقط ده دوازده تا نیستیم
وقتی گفته حتما شب میخواد غافل گیرت کنه اخه مراسم و تبریک برا شبه
ما که خواستیم زمین را برای مهربانی مهیا کنیم ، خود نتوانستیم مهربان باشیم . من در کوچه های زندگی به دنبال آرتانی وحشی و سادیسمی بودم که مرا با تیر عشقش زخمی کند ، که ناگهان ممدی از ته کوچه با پراید آمد ... ( امضام فانه من در کوچه های زندگیم به دنبال هیچ خری نیستم البته به دنبال یک آهو هستم آن آهو در پشت کوچه ای که ممد از تهش آمد در باغی سرسبز علف می خورد و از وجود من آگاه نیست ، آیا من قادر به شکار این آهو هستم ؟ خیر )