وای اره
جوجه اردکم
پاهاش فلج شده بود اصلا نمیتونست راه بره، نشسته نشسته خودشو میکشوند این ور و اون ور وای میمردم وقتی اونجور میدیدمش
چندتا دارو ک بهم معرفی کردن دادم بهش، پاهاشو هرشب اروم ماساژ میدادم، جاش رو همیشه گرم نگه میداشتم کنار بخاری با شعله کم اما
دیگه با تلاش بلندش میکردم راه بره ولی باز میفتاد
اما اخرش، تونست راه بره