2777
2789

سلام

 دلم گرفته

برادرم پنج سال به یه دختر خانوم بود،همو خیلی دوست داشتن،خانواده ها هم در جریان بودن،آشنای دورن

هر دو خانواده در یه سطح بودیم،ما از همه چیمون زدیم ک یه مغازه نقلی واسه داداشم دست و پا کنیم

خودشم همت کرد رونق داد مغازشو،ماشین خرید،افتاد دنبال پس انداز واسه خرید خونه ک خورد به کسادی بازار و قرض و قسط و...داداشم لیسانس داره 

تو این زمان،دختر خانوم پرستاری قبول شد،یه ارث بسیار زیادی از پدربزرگش بهشون رسید ک زندگیشونو از اون رو به اون رو کرد

از اون زمان خواستگارای سطح بالاش شروع شد،تاجر،کارخونه دار،شرکت نفتی،داروساز،پزشک و...

این مدت پیغام و پسغام زیاد دادن به ما ک دخترمون خواستگار داره،شما برنامتون چیه؟

مامان من ک از پنج سال پیش حسرت این روزا رو داشت،کل طلاهایی که به نیت داداشم میخریدو با خیال اینکه این دختر خانوم قراره بپوشه،میخرید):

هر چی با داداشم صحبت میکنه،داداشم میگه نه!

میگه پا پیش نذارید،بذارید این دختر بره پی قسمتش):


من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خب اونا ک چیزی نگفتن 

و گفتن برید اگر میخواید 

داداشت چرا نمیخواد دیگه؟ 

اگر ایران بجز ویرانسرا نیست/من این ویرانسرا را دوست دارم.اگر تاریخ ما افسانه رنگ است/من این افسانه‌ها را دوست دارم.نوای نای ما گر جانگداز است/من این نای و نوا را دوست دارم.اگر آب و هوایش دلنشین نیست/من این آب و هوا را دوست دارم.به شوق خار صحراهای خشکش/من این فرسوده پا را دوست دارم‌من این دلکش زمین را خواهم از جان/ من این روشن سما را دوست دارم.اگر بر من ز ایرانی رود زور/من این زور آزما را دوست دارم.اگر آلوده دامانید، اگر پاک/من، ای مردم، شما را دوست دارم

داداشم تو این مدت مغازشو جمع کرد،فشار روحیش زیاده

هر کاری میکنیم میگه پا پیش نذارید

میگه این دختر دو روز دیگه شاغل میشه،همکاراش بگن شوهرت چیکاره اس؟چی بگه؟بگه بیکار؟

خواستگاراش همه خونه و ماشین اعیونی دارن من چی؟

میگه نمیخوام بدبخت شه

امروز فهمیدیم داره با یه مولتی میلیاردر نامزد میکنه دختره

خوشحالم براش 

ان شالله خوشبخت شه

دلم گرفته برای داداشم

نمیدونم حرص بخورم از دستش یا گریه کنم):

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

وااااخب پس چرا این همه مدت دختر رو معطل کرده عجبا

دردم همینه

مگه پنج ساله خاطره فراموش میشه

با هم قد کشیدن،رشد کردن

ولی انگار سالهاست راهشون از همه جدا بوده

یکی آس و پاس

یکی هم درگیر نامزدی با مولتی میلیاردر شهرمون

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

دردم همینهمگه پنج ساله خاطره فراموش میشهبا هم قد کشیدن،رشد کردنولی انگار سالهاست راهشون از همه جدا ب ...

نمیدونم واقعا چی بگم 

فقط بگم اینا عاشق هم نبودن وگرنه عاشقی اینطوری به راحتی از بین نمیره 

♻️کارما♻️
به برادرت بگو عشق و عاشقی، جرات و جربزه می خواد که تو نداری.

گفتم

دارم غصه ی بی لیاقتیشو میخوره

میرفت جلو،دختره با بد و خوبش میساخت

نمیدونم اعتماد بنفسشو نداشت یا دلش میخواست خوشبختی دختر رو با زندگی خوب ببینه

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز