هرگز مادرم رو نميبخشم...

عزیزم من خودم هر وقت نمره خوب میگرفتم و تشویقم میکردن بیشتر درس میخوندم. بر عکس هر وقت کتکم میزدن از اون درس متنفر میشدم و حس میکردم باید تقلب کنم تا نمرم خوب بشه ، به نظرم سعی کن وقتی نمره بد هم میگیره بهش بگو "من مطمینم دخترم باهوشه و تو کلاسشون از همه زرنگتره چون معلمش اینو بهم گفته. این نمره ای هم که گرفتی نمره ی خوبیه ولی این نمره ی دختر باهوش من نیست، تو باید بیشتر تلاش کنی چون تو باهوشترین دختر کلاسی. تو که نباید مثل بقیه باشی تو باید بهتر از بقیه باشی "

تک تک جملاتت استارتر انگار از زبون من بود.... خیلی از مادرم دلگیرم....خیلی😢

حالا درس خوندن اینقدر مهمه؟؟؟؟؟؟؟..همه باید پروفسور باش؟؟؟؟..منو شوهرم هردو مهندسیم ولی من حاضر نیستم برا درس خوندن به بچم فشار بیارم..از چندسال پیش هم گفتم اگه دیدم درس نمیخونه و علاقه نداره.میگردم علایقشو پیدا میکنم تو اون زمینه تشویقش میکنم که ادامه بده..

خواهشا تفکرات مادرهای ده بیست سال پیش روادامه ندیم...همه زندگی تو درس خوندن خلاصه نمیشه..الان دوره ش اینجوری نیست دیگه.اینقدر تو مخ بچه فرو نکنیم اگه درس نخوند بدبخت میشه..اینکار خیانت به استعدادهای ذاتیه بچه س.

فقط میتونم بگم متأسفم..بدجور بهم ریختم... نمیخوام از خانوادم بد بگم ولی ...😔 دوسشون دارم و قدردان محبتشونم اما خب رفتاراشون😔 

ممنون عزیرم

اومدیم فردا روز خواست بره فنی حرفه ای قطعا شما نمیذاری چون ازش انتظار دکتر مهندس داری خودتو عوض کن. دوست من دوره دبیرستان رفت فنی حرفه ای رشته خیاطی الان مزون داره و۱۰نفر زیر دستش کار میکنن 

فوق العاده از اونایی ک رفتن تجربی ب امید پزشکی و ته ته اش شدن ی رشته سطح پایین قبول شدن وظعش بهتره تو۲۵سالگی صاحب مزون خواهرش با۳۲سال سن سرآشپز ی هتل ۴ستاره است 

هردوتاشون تو رشته های از نظر مردم سطح پایین درس خوندن ولی چند میلیون  تومن در ماه درآمد دارن 

کاشکی مامان من مریض نبود حاضر بودم صبح تا شب بهم فحش بده، کف پاشم میبوسیدم

مادر همیشه مادره

اره عزیزم من جای شما نیستم. من قضاوت نکردم شمار رو فقط آرزوی خودمو گفتم. شما اگه احساس میکنی رسالت خودتو به عنوان یه دختر برای مادرتون انجام دادی پس دیگه باید آرامش داشته باشی و به خدا توکل کنی.

به نظرم اگر کسی اشتباه میکنه مسئولش خودشه. به نظرم شما باید صبور باشی و تا جای ممکن مدارا کنی. ان شاء الله که همه چیز درست بشه.

تاپیکتونو خومدم دقیقا مثل منید باز خداروشکر ازدواج کردی 

من چی بگم خواستگار خوب ندارم مجبورم بمونم خونه پدریم

الان که اعتراض کردم به من توجه نمیکنی مادرای بقیه رو ببین سرم جیغ و داد میکنه تمام دستمو چنگ انداخته

از بچگی هم سرم داد میکشید تحقیرم میکرد جلوی جمع همون رفتاراش باعث شده اعتمادبنفس نداشته باشم با اینکه ظاهر خیلی خوبی دارم بعضی اوقات میگم شاید من مقصرم ولی مادرای دیگرو میبینم غصه میخورم چقدر به بچشون توجه دارن برمیگرده میگه از بس حسودی