مامان من وقتی بچه بودم منو خیلی میزد خیییلی
یه بار انقد منو زد کل صورتم کبود بود و وقتی تو کوچه بازی میکردم همسایه مون پرسید چی شده تو جوابش گفتم افتادم و اون باور نکرد ...خیلی شکستم
به خودم قول دادم هیچ وقت رو بچه ام دست بلند نکنم هییییچ وقت
چقدر خوب
وقتی نوشته هات رو میخوندم گفتم باید وقتی بچه دار شدم
مادر خوبی باشم . ی لبخند من چ ارامشی میده بهش 😗
از كجاش بگم؟؟؟
متاسفانه حافظه خيلي قوي اي دارم.
اولين نكته اي كه به ذهنم ميرسه اينه كه من حاملگي ناخواسته بودم و مادرم يه قصه طولاني واسه غريب و اشنا تعريف مي كنه از كارهايي كه كرده كه من سقط بشم و نشدم.نقل هر مجلسش اينه: آره من تارا رو نميخواستم و نخواسته بوده و خيلي كار كردم كه سقط بشه و نشد و..... تو بچگي ام هميشه به من ميگفته من تو رو نميخوام كاش نبودي كاش مرده بودي....ببين سر چيزهاي كوچيك اين حرفا رو ميزنه.مثلا اگه غذا روي گاز بود و ته ميگرفت يا اگه تو مدرسه نمره ام بد ميشد يا حتي وقتي مريض مي شدم!!!
داد و بيداد و دعوا سر كوچك ترين چيزها و تحقير و كوچيك كردن شخصيت من و خفت دادن من .... ببين اينا رو اينقدر زياد انجام داده كه نگو.
تعجب نكن: مامان من فقط عيد تا عيد بچه هاش رو ميبوسه.اون هم روبوسي رسمي نه از روي محبت.
بارز ترين چيز همين نخواستنه توذهنم.جوري كه از وجودم احساس گناه مي كنم.شايد اگه همين يه مورد رو حذف ميكرد با سردي رفتارش كنار ميومدم
بچه ها از راه تقليد ياد ميگيرن نه از راه دستور.محبت كنيد محبت كردن رو ياد ميگيرن.مهربون باشيد اونا هم مهربون ميشن.بوسشون كنيد اونا هم بلد ميشن بوس كنن.اينا رو نبايد از يه بچه دريغ كرد
عزیزم
عزیزم😢😢😢😢😢
منم از مامانم دلخور حالا ن ب دلیل مشکل مشابه با شما
اما خب میتونست منو اینقدر تنها نزاره
من مامانم واسم لباس میخره
بیشتر کفشام رو مامانم میخره
عکس منو میزاره پروفایلش و.....
اما من اینچیزا رو نمیخوام شاید باور نکنید اما دلم میخواست کنارم بود تنهام نمیذاشت ک من محتاج محبت مادرشوهر بشم
هیچی دیگه ازش نمیخواستم
ببخشید وسط تاپیکت گفتم اینا رو
خاک توسرم کاش بمیرم دخترم از دستم راحت بشه
من عاشق دخترم هستم یکی اذیتش کنه چشمشو در میارم اونم عاشق منه خیلی به هم وابسته ایم بعد 5 سال بچه دار شدم ولی نمیدونم چرا به درسش حساسم کم میگیره میخوام خودمو بکشم
همیشگی نیست..مامانم گاهی که پیش شوهرم باشم زنگ میزنه و طعنه میندازه بهم که باز رفتی اونجا زنگ نمیزنی به من..شوهرت اینجوره اونجوره..بعد قشنگ از😊تبدیل به 😤😣😟میشم روزمو خراب میکنه..میگه بی سیاستی شوهرت باید این کارو بکنه اون کارو بکنه واست..یه بار مادرشوهرو خواهرشوهرم از کربلا اومدن مامانم خودش نیومد زنگ زد بهم که چرا منو دعوت نکردن و دوباره سرزنش من..همیشه ام زنگ میزنه اول هیچی نمیگه بعد یادش میاد بهم کنایه نزده دوباره زنگ میزنه😧😨گاهی هم باهم خوب میشه اون لحظه رو دوس دارم تافت بزنم همونجور بمونه😂
اگر نمره کم میگیره
چون استرس داره و شما استرس دادی بهش
قشنگ یادمه وقتایی ک مامانم خبر نداشت امتحان دارم اینقدر نمره ام عالی بود
اما واویلا ازوقتی ک میفهمید امتحان دارم هی تکرار میکرد برو سر درست نمره خوب بگیری
و کم هم میگرفتم خودشو میکشت
منم از استرس بیشتر اوقات گند میزدم
یکسال اصلا کاری بهم نداشت شدم شاگرد اول باور میکنی
امروز باهاش کم کار کردم و بهش گفتم هر چقدر بلدی بنویس کاری ندارم چند بگیری ببینم فردا چیکار میکنه
عزیزم. میفهمم چی کشبدی، من همین دردو کشیدم ولی با بابام. بابام خیلی بهم بدی کرد، من زن بابا داشتم همش طرف اون بود، خودش و زنش دایم تحقیرم میکردن و بچه های زنش براش عزیز بودن، منو اصلا نمیدیدن، خدا میدونه چه زجری کشیدم. الانم که تازه عقد کردم آبرومو جلو شوهرم و خانوادش بردن. تو همه چیز کم گذاشت و عین بچه گدا ها داره منو میفرسته خونه بخت، جهازم که اصلا نمیده، خدارو شکر شوهرم خیلی فهمیدس ولی هیچوقت بابامو نمیبخشم.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
16 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
