و دلمو خیلی شکوند
الان می خواد بهمنزدیک شه سر صحبتو باهام باز می کنه ولی من نمی تونم فراموش کنم دلخوریمو
چیکار کنم یادم بره
غرورم له شد با حرفاش
برا همه پیش میاد
اهمیت نده بهش
برا خودت ارزش قایل باش
محلش نزار تابدونه کارش اشتباه بوده تکرارنکنه
آدمای نزدیک یعنی همون خانواده ؟
تبریک میگم
خیلی خوشبختی که ذاتشو شناختی
بهش اجازه بده ولی هرگز اجازه صمیمی شدن نه..
وای برای منم پیش اومده
الان همچین اون طرفم قیافه میگیره منو میبینه منم سپردم به خدا فقط چون به خاطر بابام جوابشو ندادم
ولی مطمین باش یه همچین آدم بی چشم رویی دوباره ازش میاد از این کارا کنه
اگه خانواده فداسرت دوست دارن اگه دوست پسر کات
بهش بگو
حرف زدن بزرگترین مهارت دنیاس
از هرچی ناراحت میشی ب طرف بگو اقا ناراحت شدم
نهایتش اینه اونم ناراحت میشه دیگ
منم همینطوریم
۲ سال پیش
پدرم ی رفتارایی با من کرد محاله یادم بره
پدری ک مدام مرگ بچه هاشو میخواد چطور پدریه
من فقط جلو شوهرم اجبارا احترامشو حفظ میکنم
کلی محبتم کنه دیگه نظرم عوض نمیشه
اون زمانی میرفتم سر کار بغضم سر کار جلو غریبه ها میشکست باعثش پدرم بود
اگه دوباره اجازه نزدیک شدن بهش بدی یعنی لیاقتت همون حرفا بوده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
