دوستان من با اینکه تو شهر خودمون ازدواج کردم با خانواده همسرم اختلاف فرهنگی زیادی داریم؛ خیلی هاشون ناپسنده نه اینکه فقط من اینو بگم جسته کریخته از بقیه هم شنیدم؛ حالا من بعد سه سال عروس اینا بودن متوجه شدم نمیشه و نمیخوان که بهتر بشن؛ بخاطر کاراشون حرص میخورم حتی گریه می کنم؛ نمی دونم چجوری بی تفاوت بشم و بزنم به بی خیالی! فقط می ترسم اگه مقابله نکنم و بزنم به بیخیالی فکر نکنن من بدم نمیاد و بدتر کنن
رفت و آمد نکن
منم اینجوریم انقد حرص خوردم که پوست و استخون شدم خیلی دوست دارم مثل بعضیا بیخیال باشم
واقعا اختلاف فرهنگی سخته....باید بپذیری که تغییر نمیکنن.
متاهل نیستم شرایط شماهم سخته به نظرم
خدا لعنت کنه خلنواده شوهر منو‌روزگارم سیاهه دائم تو‌استرس و اظطرابم خدا ازشون نگذره امشب کلی گریه کردم از دستشون خستم کردن تو رو به خانوم فتطمه زهرا دعا کنید خلاص بشم از این خونه و یجا بودن باهاشون
دیگه باید مدیریتش کنی کمتر بهشون سر بزن زیاد گرم نگیرباهاشون
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
