2777
2789
عنوان

مامانا میشه بیاین خیلی حالم گرفتس

349 بازدید | 15 پست

امروز یکی از سخت ترین روزهای مادری کردنم بود خیلی ناراحتم کل روز نتونستم به خواسته های پسرم جواب بدم اونم تمام روز گریه کرده وبهونه اورده بعدشامم خواستیم بریم جشن بازم کلی بهونه اوردکه نریم آخرشم ازفشار عصبی زیاد داد زدم ترسید الان خیلی مغزم درگیره نمیتونم بخوابم حتی نتونستم براشوهرم کاری انجام بدم به مناسبت روز پدر 

پسرگلم ازوقتی اومدی مامانی هرروز بهاره💙
من امروز هم بچه ها رو کتک‌زدم هم سرشون داد زدم هم تنبیه شون کردم .بخدا دیگع اعصابم نمیکشه نمیتونی تص ...

واقعا سخته بچه من یه دونه اس ولی باداداشم دوسال اختلاف داره وقتی میفتن پیش هم احساس میکنم دستم ازشدت عصبانیت خشک شده

پسرگلم ازوقتی اومدی مامانی هرروز بهاره💙

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

منم انقد کار سرم ریخته بود نتونستم بچمو بغل بگیرم نق نق میکرد فقط تو آشپزخونه تنذ تند کارامو میکردم بیام کنارش ...

آخه تو اینستا یه بچه دیدم دوتا پاهاشو گچ گرفته بودن از بغل مادرش افتاده بود چشمم ترسیده حین کار بغلش کنم 😢

امروز خواهرشوهرم تو ظرف سیب زمنی سرخ کرده اورد بده ب بچش بچه منم رفت جلو بچشو زد ظرفو گرفت منم یدونه زدم پشت کونش و داد زدم بچم سیب زمینی گرفت گاز زد ولی داغ بود همونطوری تند تند گاز زد خواست قورت بده انقد داغ بود هول کرد خواست برگردونه هم نمیتونست چشماش پر اشک شد ی لحظه نفسش نیومد ی جوری ذول زده بود ب سیب زمینی دلم ریش شد خواستم بمیرم ولی اون لحظه رو نبینم چجوری با معصومیت و اشک نگاه میکرد

مادر بودن بهترین حس دنیا و سخت ترین کار دنیاست

خدایا هیچ کسی رو با عزیزانش امتحان نکن
واقعا سخته بچه من یه دونه اس ولی باداداشم دوسال اختلاف داره وقتی میفتن پیش هم احساس میکنم دستم ازشدت ...

خداروشکر کن به خاطر برادرت بچه ها هم بازی میخوان من از صبح چشامو باز میکنم مثل بچه ها دنبال پسرمم بازی کنیم چکار کنیم و... بازم بهونه و اذیت. چند روز اسباب بازیاشو جمع نکردم کل خونه پر بود امروز گفتم بیا جمع کنیم یعنی خون جلو چشمامو گرفت تا جمع شدن کمرم خورد شد بعد اومده میگه میخوام کنار گاز بشینن غذارو هم بزنم یعنی واقعا کم اوردم الان که خوابه درم میسوزه براش، چون واقعا تنهاست، حوصلش سر میره



خداروشکر کن به خاطر برادرت بچه ها هم بازی میخوان من از صبح چشامو باز میکنم مثل بچه ها دنبال پسرمم با ...

من پیش مادرشوهرم زندگی میکنم بااینکه خیلی سخته ولی حوصلش سربره میره پیش اونا ولی یه روزایی خییییلی بدقلقه به هیچ صراطی مستقیم نیست

پسرگلم ازوقتی اومدی مامانی هرروز بهاره💙
منم انقد کار سرم ریخته بود نتونستم بچمو بغل بگیرم نق نق میکرد فقط تو آشپزخونه تنذ تند کارامو میکردم ...

من حس میکنم وقتی زیر دوسال بود راحترازپسش برمیومدم تااالان بیرون میخوایم بریم لباس نمیپوشه دستشویی میخوایم بریم بادعوا غذامیخوایم بخوریم همینطور واقعا بعضی ردزا دوست دارم گریه کنم

پسرگلم ازوقتی اومدی مامانی هرروز بهاره💙
امروز خواهرشوهرم تو ظرف سیب زمنی سرخ کرده اورد بده ب بچش بچه منم رفت جلو بچشو زد ظرفو گرفت منم یدونه ...

واقعا بخاطر سیب زمینی بچتو زدی؟ 

اولا خواهرشوهرت باید شعور داشته باشه تو دو تا ظرف میریخت جدا به بچه توام میداد یا میدونستی ازاین شعورها نداره باید خودت برا بچت جدا درست میکردی چون ادم بزرگاشم عاشق سیب زمینی سرخ شدن چه برسه بچه ها

دوما باید با زبون خوش میگفتی بیا نصف کنیم هردو بخورید یا میگفتی بیا برای تو خودمون درست کنیم خلاصه فقط با زبون مخصوصاتوی جمع 

واقعا بخاطر سیب زمینی بچتو زدی؟ اولا خواهرشوهرت باید شعور داشته باشه تو دو تا ظرف میریخت جدا به بچه ...

بخاطر اینکه زد تو صورت اون بچه و ظرف رو برداشت پشت کونش زدم ک چرا اونو زد

خدایا هیچ کسی رو با عزیزانش امتحان نکن
حالا خواهر شوهرت فقط واسه بچه خودش درست کرده بود یعنی به بچه تو نمیخواست بده؟؟؟

برا نهار درست کرده بود حلقه حلقه سرخ کرد یدونه برداشت اورد گفت میخاستم نصف کنم خنک شه ب هردو بدم. ن اونطوری نیس ک فقط بخاد برا بچه خودش بیاره پسر من شیطونه و شکمو

خدایا هیچ کسی رو با عزیزانش امتحان نکن
برا نهار درست کرده بود حلقه حلقه سرخ کرد یدونه برداشت اورد گفت میخاستم نصف کنم خنک شه ب هردو بدم. ن ...

اخه گفتی بچت ظرف و از دست بچش کشید گفتم لابد زیاد بوده دیده به این نداده ناراحت شده اینکارو کرده الان که میگید ی دونه بوده 

درهر صورت جلوی جمع بچتو نزن بقیه سواستفاده کنن میدونی بچت چی دوس داره خودت زودتر اقدام کن براش کمی بیار دست بچه دیگه دید اینطوری نکنه عادت میکنه با زور چیزی بگیره

اخه گفتی بچت ظرف و از دست بچش کشید گفتم لابد زیاد بوده دیده به این نداده ناراحت شده اینکارو کرده الا ...

بله عزیزم اشتباه از من بود کوتاهی کردم بعد ک داغ بود و تو گلوش هم گیر کرد خیلی اعصابم خورد شد اصن دلم داشت میترکید با چشم اشکی مظلوم فقط غذا رو نگاه می‌کرد اصن از جلو چشمم کنار نمیره عذاب وجدان دارم

خدایا هیچ کسی رو با عزیزانش امتحان نکن
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز