سلام ما هفته آینده عروسي پسر عموی شوهرمه
منم لباس مجلسی میخام بخرم به همسرم گفتم اگه میشه امروز زود بیا منو ببر برلن اونم گفت باشه ولی دیر اومد کارش دست خودش نیست
گفتم عب نداده فردا تعطیله بریم گفت باشه
من فقط میتونم تنهایی با شوهرم خرید کنم دوست ندارم کسی نظر بده مخصوصا لباس مجلسی شوهرمم میدونه
الان خونه مادرشوهرم بودیم مادرشوهرم گفت فردا تعطیله پسرم منو خواهرتو فردا ببر خرید
شوهرم گفت فاطمه گفته من با هیچکس خرید نمیرم
چنان خیط شدم تو جمع مادرشوهرم گفت وا چرا
فقط سکوت کردم
عصابم خورده چرا بعضی حرفارو که بین منو شوهرمه تو جمع به همه میگه 🥺