چقدر به این در و اون در زدم حامله بشم خدایا
تو می دیدی این روزا رو بمن بچه نمیدادی
بچه ام از صدای دعواهای ما هر روز گریه میکنه
اصلا نمیدونهچیکار کنه میلرزه و گریه میکنه
طفلکم اومد بجز تنش دعوا هیچ خیری ندید در زندگی ما.تقصیر من بود من اصرار کردم به خدا
طفلکم مونده بین ما دوتا
از کنار اتاقش نگاه ما میکنه
میرم بعدش بغلش میکنم بوسش میکنم ولی های های سرشو میذاره تو سینهام گریه میکنه
بچه ام تفریحی نداره تنهاس چی بگم خدایا
خداکنه منو ببخشه دخترم