امروز دخترم یک ماهه شد ولی من تو غمگین ترین حالت ممکنم شوهرم خوابید میخوام لباسامو بپوشمو برم نمیدونم کجا شاید پیش مامان سر خاکش اون ۴ماه منو تنها گذاشته من از پسش برنمیام هروز دارم با شوهرم بحث میکنیم انقدر افسرده شدم ولی شوهرم نمیفهمه فک میکنه من بی محلی میکنم به خانوادش سر حمام بردن بچه ک مامانش ببره قهر کرده بچم انقدر گریه میکرد منو اونو نادیده گرفت رفت تو اتاق درم بست خوابید موندم چکنم دیگه تنها چیزی ک مهمه برام تو این دنیا دخترمو پدرم منم میخوام برم پیش مامانم اما نکاه ب بی کسی بچم میکنم ک من اونو اوردم تو این دنیا میسوزه همش با مامانم حرف میزنم ازش گله میکنم ک چرا منو انقدر بی موقع تنها گذاشتی امروز ساحل دخترم یک ماهه شد و من چقدر حس میکنم من لباقت این بچه طفل معصومه ندارم میخوام خودمو بکشم یعنی بار هاعو بار ها بهش فک میکنم اما فقط فکر بابامم چون بعد مامانم هنوز کمر راست نکرده دلم میسوزه از بیکسیش چون ن خواهر برادری من دارم و پدرمم مادر پدرش مردن
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!