آره خب اونا کلن با حیله و دروغ اومدن جلو و منم قربانی و عروسک خیمه شب بازیشون بودم وگرنه وضعیت اعصاب و بد دلی و مشروب خوری پسرشون رو میگفتن
واسه جهاز هم شکایت کردم کلانتری هم رفت اما خونه خالی بود
من عقد بودم طرفمو اصلا دوس نداشتم به زور دادنم به اون بعد باهزار مصیبت پدر و مادرمو راضی کردم که میخوام جدا شم جلسه اول دادگاهو با بابام رفتم همون جلسه اولو قاضی به بابام گف برو بیرون حرفامو زدم اونم زد و جلسه بعدی مهرمو بخشیدم یعنی گفتم مهرم حلال جونم ازاد قاضیه به پسره گفت حالا چی اونم دید شیش ماهه بیخودی داره میره و میاد قبول کرد
عه خب خدارشکر که گذشت و پسره هم رضایت داد این کله شق تر از این حرفاس فعلا که نفقه و اینا رو گذاشتم بهش فشار بیاد بیاد توافقی جداشیم
جسارتا الان چند سالتونه چیکار کردین بعد طلاق؟ ازدواج مجدد داشتین؟
ازدواج مجدد دشوار نبود براتون؟ چون بعضیا این طرز فکر رو دارن که باتوجه به اینکه قبلا ازدواج کردن واسشون یه مشکله
اما بنظر من خودم ازدواج قبلیم رو اصلا مشکلی نمیدونم واسه ازدواج مجدد
امیدوارم که خوشبخت بشی جون دلم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
