اون ننه ننه من گشنمه ازاون خ میترسیدم
ازبابابزرگ دخترهمسایمونم میترسیدم خ بچه بودم یباربادخترهمسایمون بازی میکردیم اومدلپموکشیدجلوبابام گفت این عروس خودمه منم میترسیدم ازش فکرمیکردم چیزوحشتناکی گفته!ماشینشو جلودرخونه دوستم میدیدم توبالکن خونمونم نمیرفتم😆