امروز زود از سرکار اومدم رسیدمخونه گوشی دستم گرفتممامانم گفت واسه ناهار ماکارونی ورست کن از شانس آب قطع شد منم بیخیال شدم غذایی که داشتیمگفتم همون میخوریم مادر تا اومد خونه چزا ظرف آب پر نکردی چرا غذا نپختی میایی گوشی دستت میگیری حالا من زیاد با گوشی بازی نمی کنم ولی خواهرم تا میرسه خونه کاری با کسی نداره واسه خودش غذا میریزه میخوره بعد میره اتاق دیگه هیچ کاری نمیکنه ولی من برسم کار باشه میکنم دوست دار باهم باشیم غذا بخوریم چایی میارم ولی نمیدونم چرا مامانم اینا رو نمیبینه تا گوشی دست میگیرم باهام دعوا میکنه نمیدونم با خودش چی فکر میکنه خیال میکنه من با کسی دارم صحبت میکنم گفتم چرا به خواهرم هیچی نمیگی جوابی نداشت غروب هم با خواهرم سر ی چیز الکی که چرا بچه رورو زمین نمیزاری بحث کردم همش گیر الکی بهم میده و سعی میکنه منو مقصر جلوه بده بخدا دیگه خسته شدم بگید چیکار کنم هر کاری از دستم بر میاد واسه خانواده ام انجام میدم انگار وظیفه من هست مادرم از پسراش انتظار نداره ولی انگار ازمن انتظار داره ۳۷ ساله هستم تا حالا کار اشتباه انجام ندادم بخدا تا جالا با ی پسر بیرون نرفتم الان اینجوری باهام رفتار میشه اعصابم خرد میشه بهم بگید چیکار کنم دیگه خسته شدم.
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
دخترِخوبِ خانواده بودن سخته به فکر خودت باش چرا دنبال زندگی خودت نمیری دختر خوب . عاشق شو و زندگی ک ...
تا حالا اون کسی که بایدباشه نبوده شاید خودم آدمی هستم که همیشه سعی کردن درست زندگی کنم و درست باشم انتظارم بالا هست میخوام یکی مثل خودم باشه واسه زندگیش زحمت بکشه و مسیولیت پذیر باشه