پیش برادرم بودم نمیتونستم تلفنی حرف بزنم نامزدمم بخاطر من با خانوادش بحثش شده بود هی به من زنگ میزد گفتم صبر کن بهت زنگ میزنم از اون روز موبایلشو خاموش کرده حدود ۴ روزه تمام کارای کار و دانشگاهش تو اون دوتا خطش بود ک خاموشه خانوادشم از من متنفرن نمیتونم زنگ بزنم حالشو بپرسم فقط ناشناس ب رفیقم گفتم زنگ بزنه ببینه صدا مامانش چجوریه دیده بود صداش خوبه جو خانوادش خوب بود متشنج نبود ک بگی پسرشون ( نامزدم ) بلایی سر خودش اورده باشه قشنگ حس میکنم ریده بهم و خطشو عوض کرده اخر ب خاطر حرف مامانش🙂
خوشبحال مردها دلشان که بگیرد سیگار میکشند..هرزمانی هم که باشد بدون ترس ودلهره،به دل خیابان میزنند،حتی اگرشد وسایل دم دستشان رامیشکنند،اما ما زن ها چه؟؟؟نه خیابان برای دلتنگی هایمان امن است،نه سیگار با طبع لطیفمان سازگار...نه دل شکستن ظرف ها راداریم...مازن ها که دلمان میگیرد...زورمان به موهایمان میرسد...به ناخن هایمان میرسد...به بغضمان میرسد...ما زن ها درمواقع دلتنگی خیلی قوی که باشیم نهایت درگوشه ای مچاله میشویم وبی صدا میمیریم..
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.