دیگه واقعا دارم خسته میشم از این همه اذیت کردن خودم و مسیرهای احمقانه سفت و سخت و کمالگرایانه برای خودم در نظر گرفتن
زیادی تلاش کردن
دنبال اهداف بزرگ بودن
زندگی غیرمعمولی داشتن
دیگه حالم داره از خودم فشاری که دارم به خودم تحمیل میکنم و همه چیز به هم میخوره
چرا منم فقط همه چیزو نزارم کنار و با اولین مرد معمولی سنتی سر به زیری که اومد سراغم ازدواج نکنم؟
چرا ریسکو نزارم کنار و یه زندگی اروم و معمولیو انتخاب نکنم؟ میدونم ته دلم اینو نمیخوام ولی عمیقا خستم