رلم اومد خواستگاریم چند روز پیش
بعد اینا پارسال هم گفته بودن بابام گفته بود نه
امسال دیگه یهویی شب قبل گفت فرداش اومدن که نه نگه
بابام امروز زنگ زد گفت نه دخترم میخواد درس بخونه نظر خودشم اینه از جانب من نظر داد
مامان رلم زنگ زد گفت پس باید به بابات بگی میخوایش پسرمو فلان من اینطوری نه بگه صدبار میام ولی وقتی نمیگی نمیتونم کاری کنم تکلیف پسرمو مشخص کن
خلاصه من هیچی نگفتم رلم گفت پس همه چی تموم من دیگه تلاشمو کردم وقتی نمیگی لابد نمیخوای
مامان من زنگ زد به بابام گفت آقا اینو همو میخوان راضین فلان
بابام گفت نه پسره بدرد نمیخوره اینا( قبلا یکی دونفر آدمی که خودشون آدم درستی اصلا نیستن متاسفانه بد اینو به بابام گفته بودن که پسر بدیه اینا)
خلاصه یه ساعت پیش باز بابام زنگ زد بگو بهشون خونه به اسم من بگیرن مغازه به اسم پسرشون اجازه بدم
مامانم گفت خودت پس فردا برا عروست خونه به نام میکنی فلان گفت شرطم همینه
الان چیکار کنیم به نظرتون؟
بابامو یکم راضی کنیم به خونه مغازه به اسم پسره بعد به مامان رلم بگیم
یا کلا بیخیال شم
یا همین شرط رو بگیم بهشون