شوهرم بخاطر بازار رفتنم بهم گفت بی حیا

ببین خیلی چیزها تربیت خانوادگی هست 

مثلا تو خانواده شوهر من زن مستقل و آزاد هست شوهرم عادت ندارم سین جیم کنه ولی بعضی خانم ها  با وجود آزاد و مستقل بودن بازم باید به شوهر جواب بدن چون اونطور بار اومدم

خب از قبل بهش خبر میدادی

البته نمیدونما اگه باهات تکیه و غیرت داره پول بهت میده و بهترین زندگی رو از نظر پوشاک و خوراک دارید خب بهش بگو

این آدم چسخله شکاکه

خودم بابام اینجوری بو

باهاشون راهای دور و نزدیک خودم رفتم

کم کم بیرون مغازه تنهایی و اینا میرفتم

بعدش راهای دورتر و کم کم خونه فامیلامون تنها میرفتم و اینو الان تنها اکثرا میرم بیرون

اجازه گرفتن نه ولی خبر دادن کار بدی نیست 

خصوصا وقتی میدونین سطح اعتماد پایینی دارن نباید بذارید حساسیتشون بیشتر بشه 

اعتماد آدم های بدل رو باید کم کم بدست آورد ، هر چند بسته به شدت مشکلشون شون میتونه خیلی سخت باشه و سالها زمان ببره 

این موارد احتمالا ریشه در کودکی یا اتفاقات و اخبار هایی که از اطراف شنیده داره و دست خودش نیست بنده خدا باید کمکش کرد 

حتما با یه مشاور خانواده  مشورت کن و اگر شد همسرت  هم ببر تا کجا میخای این زندگی و تهمت هارو تحمل کنی؟؟

بهش بگو کی این حقو بهت داده که ازادی منو بگیری 

رو چه حسابی 

از کی تقلید میکنی 

اگه دین هست که صدر اسلام زن قدرتمندی مثل خدیجه بوده که اگه اونو نفوذش و ثروتش نبود شاید اسلام پا نمیگرفت 

اگه بد دل و شکاک هست غش در معامله کرده ، در معامله ازدواج نگفته زنم شو بدین مهر و منم برده ات میکنم تو خونه نفس نکش تا بپوسی

اصلا کوتاه نیا منطقی محکومش کن و زندگی کن 

بعدم این رفتارو باهات کرده تو دوباره دنبال بغلی؟؟؟؟؟؟؟

جایزه ی رفتارشه؟

محل نده تا بفهمه 

اون زجر داده 

تو جایزه میدی

مگه نوزادی فقط با پستونک خوابش ببره 

بزرگ شو 

یه زن بالغی که دارن 

حیاتی ترین و اولین حق هر انسانیو ازش میگیرن 

بعد تو بغل میخوای

محکم باش

مگه خطا کردی 

دیگه تو خیابون رفتن چیه که تو این دوره و زمانه تو حتی نمیتونی بگی رفتم خیابون

بالشت بغل کن بخواب

اونقدری دونستنت که شوهرت بدن مسئولییت زندگی دستت بدن

اما اینقدری نیستی که بتونی حتی از خونه بیرون بری 

حتی بچه ابتدایی ها هم بعضا خودشون مدرسه میرن

فعلا تو سر سنگین باش ک بهت گفته بی حیا سمتشم نرو چرا اون زر میزنه شما میپری میدویی بغلش کنی سرسنگین باش بگو کدوم بی حیایی از من دیدی من ذوق داشتم مگه اسیرتم زنگ بزنم بگم کجام چیکار میکنم مگه تو هرکار میکنی ب من خبر میدی دست پیش و بگیر