2777
2789
عنوان

چند روز دیگه عقدم بود بهم زدم

| مشاهده متن کامل بحث + 1061 بازدید | 48 پست
خب عزیزم عقد رو عقب بنداز یه مدت باهاش معاشرت کن خوب بشناسیش بعد عقد کن پیش مشاوره برین زود تصمیم نگ ...

عصبانیتش اصلا عادی نبود و بحث هم مساله ای نبود این همه بهم بریزه گفت بریم مشاوره اما وقت تلف کردنه کلا از حالت طبیعی خارج شده بود . حتی موقع خرید کت براش ،فروشنده مدل هایی معرفی میکرد که مد نظر ما نبود یه لحظه گفتم ببینید ما کتک این مدلی میخواهیم. کتک تو تنش رو نشون دادم ،به هم اشاره کرد چرا به فروشنده گفتی ببین !گفتم نگفتی ببین گفتم ببینید اگر هم گفته باشم مساله مهمی نیست از ابتدا گفتم مدا صحبت کردن دوتامون فرق داره گفتی اشکالی نداره و ... 

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

آفرین بهتواقعا آفرینخیلی قوی ای که الان کنسلش کردی و چقدر کار درستی کردیخیلیا توی شرایط تو بودن از ت ...

ممنونم حتما مشاور میرم چون واقعا آسیب دیدم تمام زندگیمو باهاش ساختم و برنامه ریزی کردم 

ممنونم حتما مشاور میرم چون واقعا آسیب دیدم تمام زندگیمو باهاش ساختم و برنامه ریزی کردم

بعدی رو به این سرعت باهاش وارد رابطه نشو

زمان بدخ

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ببخشید شما گفتید توهین کردید مگه چی گفتید ؟؟ بنظر من هیچ مردی بدون ایراد نیست متاسفانه یا. دست برن د ...

خواسش میکنم. گفتم برادرت رو راه نمیدم برادری که براش از پدر عزیز تره ،از ناراحتی گفتم تو واقعیت اینکار اصلا انجام نمی‌دادم خیلی مهمان نواز هستیم و ... اما هرچی میگفتم ماجرا رو کش نده همش بحث می‌کرد دستش حالت عصبی میزاشت رو صورتش و ... بهتری وجود نداره درسته 

آدمی که شعور شخصیت نداره تو خیابون صداشو رو تو نبره بالا و نزنتت چیه؟با همین یه حرکت؟ دو تا مشت زده ...

دلم تا ته سوووخت زیر بارون همش این مغازه اون مغازه اما خوشحال بودم میگفتم خوشبخت میشم پدرم نگران من هست خیالش راحت میشه بعد یه ازدواج ناموفق و.... شاید خواست خدا بود اون شب همه چی برام رو شد 

عصبانیتش اصلا عادی نبود و بحث هم مساله ای نبود این همه بهم بریزه گفت بریم مشاوره اما وقت تلف کردنه ک ...

یا علی ول کن عزیزم خودت رو ناراحت نکن 

من یه بار رفتم خرید فروشنده یه مرد بود دایم بهم میگفت عزیزم 

اصلا با وجود شوهرم یه جور ناجور بهم نگاه می‌کرد 

دیدم شوهرم خیلی داغ کرده ولی چیزی به مرده نگفت منم که مقصر نبودم بعضی وفتها هم از دهنم در میره به کسی میگم جانم 

اگه از الان آنقدر حساس پس ولش کن بنظرم 

دیگه خواستگار بررسی نمیکنم اینبار هم به اصرار خانوادم از زندگی قبلی خیلی آسیب دیدم

بله فعلا تراپی کنی بهتره

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
یا علی ول کن عزیزم خودت رو ناراحت نکن من یه بار رفتم خرید فروشنده یه مرد بود دایم بهم میگفت عزیزم اص ...

من به فروشنده گفتم ببینید ،این آقا ناراحت شد چرا به فروشنده گفتم اینجوری ،منظور بدی نداشتم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792