خانما چن وقت پیش گوشیم شکسته بود و کار واجبی با شوهرم داشتم
یکی از همسایه هامون اومد دم درمون یه چیزی میخواس ازم بهش دادم ازم پرسید چیشده نگرانی گفتم آره همسرم قرار بود ساعت ۳ بیاد الان ۴ بعداز ظهره هنوز نیومده کار واجبی ام باهاش داشتم گوشی ام ندارم زنگ بزنم
گف بیا با گوشیم زنگ بزن من میرم خونمون بزن تموم ک شد گوشیو بیار
خلاصه زنگ زدم ب همسرم حرف زدیم و شماره رو پاک کردم بردم دادم بهش
برگشت بهم گف با خنده خوب شد با گوشی من زنگ زدی الان شمارشو سیو میکنم لازم میشه
منم واقعاااا هنگ کردم گفتم چی
گف سیو کنم بمونه دیگه منم پوزخند زدم گفتم اوکی برو سیو کن
رفته بود دیده بود شماره رو پاک کردم
منم واقعا اعصابم ب قدری خورد بود ک چرا جوابشو ندادم چرا هیچ جوابی پیدا نکردم بدم اصلا چجوری روش شد بگه سیو میکنم شماره شوهرتو
خلاصه فرداش ک منو دید خیلی حرصی بود دلخور بود بهم گف فلانی منو مسخره کردی شماره رو پاک میکنی بعد بهم میگی برو سیو کن اینم بگم ک من قبل از اون نمیشناختمش ولی ب رفتارش ک دقت کردم دیدم کرم داره پست بعد میگم رفتارشو...
شما جای من بودین چیکار میکردین؟