••• من یکم فارسی مشکل دارم ، ممکنه توی جمله بندی خطا داشته باشم و نتونم منظورمو درست برسونم ، لطفا اگر سو تفاهم شد براتون ، قبل از ناراحتی از من بپرسید که براتون توضیح بدم••• 🩷براتون بهترین هارو از پدر آسمانی طلب میکنم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
یکی از اقوام نزدیک ک همه میدونستن شرایط مالی مناسبی نداره
یهو زندگیش از این رو به اون رو شد
خونه،باغ،ویلا،ماشین و...
گنج پیدا کرده بود
من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه): برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمدهام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی. یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز میکنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم): حکایت مواجهه من با آدمهاییه که یهو ازشون عجیبترین بیمهریها رو میبینم...
••• من یکم فارسی مشکل دارم ، ممکنه توی جمله بندی خطا داشته باشم و نتونم منظورمو درست برسونم ، لطفا اگر سو تفاهم شد براتون ، قبل از ناراحتی از من بپرسید که براتون توضیح بدم••• 🩷براتون بهترین هارو از پدر آسمانی طلب میکنم
ما از اون دسته ایم ک یه شبه زندگیمون بدتر میشه ک بهتر نمیشه):
من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه): برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمدهام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی. یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز میکنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم): حکایت مواجهه من با آدمهاییه که یهو ازشون عجیبترین بیمهریها رو میبینم...
بببین مثلا فامیل شوهرم جورین نمیشه حرف بزنی پیششون حرفا رو چپه یه جور دیگه کلا برداشت میکنن بعد میکنن سو تفاهم اخر جنگ ساده ترین شوخی ها رو جدی میگیزن من اوایل عادی حرف میزدم دیدم وای چه عجیبن اللن لال سدم سکوت میرم سکوت میام واقعا پشمام ریخته از نوع رفتارشون این یکیشه شوهر خودم هم همینه جدیدا تصمیم گرفتم با شوهرمم حرف نزنم کلا سکوتم راحت تر اعصابم راحت تر