یادمه یه سری ۵ ۶ سالم بود خونه مامانبزرگم بودیم
مامانم تازه خواهرم و به دنیا آورده بود
بعد هیچکی بجز من و مامانم خونه نبود مامانبزرگم رفته بود خرید
نشسته بودیم تو پذیرایی
یهو دره یکی از اتاقا که بسته بود دستگیرش شروع کرد بالا پایین شدن چندباری تند تند دستگیره تکون میخورد انگار یکی میخواست درو باز کنه
اینم بگم که خونشون یه چیزی داره🤦🏾♀️