رفتم ازمایش گلوکز بدم اون پودرو بهم دادن بعد کفته بودن توش آب بریز من نشنبده بودم داشتم قاشق قاشق پودررو میخوردم مسعول آزمایشگاه اینقد خندیده بود نمیتونست خون بگیره
من یبار رفته بودم بیرون رسیدم به یه مغازه داشتم جنسای جلو مغازه رو نگاه میکردم فروشنده هم داشت ناهار میخورد فروشنده گفت بفرمایید منظورش این بود چی میخوای منم حواسم نبود گفتم نه خیلی ممنون نوش جون 😅😅😅
برای شروع رژیم👈🏼 توضیحات روبخونیدو بیایید👈🏼تاپیک رژیم به راحت نفسیگنج پایدارمجوی،شب شرابنَیَرزدبهبامداد خمـار
منم اولین باری که رفتم آزمایش خون بدم برای بارداری خانمه. گفت برو تو اتاق آماده شو تا بیام منم هیچوقت قبلش ندیده بودم چجوری میگیرن یه تخت بود تو اتاق رفتم خوابیدم و شلوارم رو کمی دادم پایین فکر کردم مثل آمپوله از پا میگیرن نگو زمستون بود منظورش اینه کاپشنم رو دربیارم تا آستینم بره بالا ....افتضاح تر اینه که به روم نیورد منم رفتم بیرون به شوهرم و داداشم گفتم چرا از پام نگرفت گفت از دستت میگیرم بعدش شد سوژه تا دختر دنیا اومد هی یادم مینداختن
یه بار دل درد داشتم بعد مشکوک به اپاندیس بود رفته بودم دکتر بعد منو فرستادن پیش دکتر مامایی گفتن شاید اپاندیس نباشه بعد من تاحالا دکتر زنان و مامایی نرفته بودم فک کردم الان این میخواد چیکار کنه دکتره گفت بخواب رو تخت معاینه ت کنم حالا منم گریه میکردم میگفتم نهههه نمیخوام چیزی نیس😂😂بعد دکتره یهو داد زد گفت بخواب میخوام شکمتو معاینه کنم😂اومدم خودمو جمع کنم با گریه گفتم بااشه درررد دارم واای😂😂حالا تا دودیقه پیش میگفتم چیزی نیس خوبم😅
من هر روز از هر لحاظ بهتر و بهتر میشوم ... من لایق بهترین ها هستم ^_^
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1218273
برای حاجتم یه صلوات بفرست ممنونم