با شوهرم لج کردم سر یه قضیه گفتم چون تو این کارو نکردی منم انجام نمیدم بعد الان تو رخت خواب پشتشو کرده به من یه بالشتم زده زیر بغلش سرشم برده زیر پتو و خوابیده انگار انگار منی هم وجود دارم
در صورتی که قضیه هم هیچی نبود چون اول به حرفم توجه نکرد خواستم بهش بفهمونم که آدم وقتی با یکی حرف میزنه باید گوش بدی واسع دیوار که توضیح که نمیده بعد که من همینکار با خودش کردم اینجوری کرد
من چیکار کنم با این موجود
بیشتر اوقات همینه اوضاعمون یا اون قهره یا من
وقت خوش خوشان خودش خوبه بعد که دیگه میخواد توجه و مهر و محبت به آدم کنه عین یه بی روح با آدم برخورد میکنه