اهنگ قاصد از ابى
يه قاصد خبرم داد كه آفتاب لب بومه،
نوشتم رو تن شب كه خوشبختى تموم..
نه من مونده نه مايى،نه حرفى نه صدايى
هزار دفعه شكستم عجب حادثه هايى
نپرس از شب و روزم كه خوابم توو چه خوابى
به مستى شب و تا صبح خرابم چه خرابى..
به شب زل زده بودم به اين عشـــــــق...كه شب مهتابى ميشه
نگاهم به هوا بود به اين عشـــــــق...كه روز آفتابى ميشه
بهار پشت زمستون پس از تو برام قصه غم داشت
نبودى كه نبودى پس از تو بهارم تورو كم داشت...
يعنى اين آهنگو ما توو نامزديمون شايد ١٠٠ بار توو ماشين گوش كرديم و خونديم و رقصيديم...يادش بخير