یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
بعد من انگار فهمیدم مث همیشه نیس. و علامت خوبی نیس. بعد رفتم شهر دیدم همه دارن فرار میکنن تو یک آن یه عاااالمه و از هر طرف آب داشت وارد شهر میشد. از طدف دیگه بارون شروع کرد
دلتنگ دورانی هستم که به یاد نمی آورم کجا بود؟ کی بود؟ چطور بود؟
من میدوودم و میخواستم به بالاترین نقطه برم. رفتم با خواهرم بالای یه ساختمون نیمه ساخت و از میلگرد هاش بالا رفتیم. بعد زلزله شروع شد زلزله معمولی نه. خیلییییی بزرگ. خیلی
دلتنگ دورانی هستم که به یاد نمی آورم کجا بود؟ کی بود؟ چطور بود؟
نگران پدر و مادرم بودم نتونستم بهشون برسم. تمام خونوادم جاهای مختلف شهر پخش بودیم. دیگه هیییچی مثل سابق نشد. شهر رو آب گرفت. خواهرم ازونجا افتاد و بیهوش شد در جا. و من که دووویدم سمتش ببینم چی شده. دیدم انگار ضربه مغذی شده
دلتنگ دورانی هستم که به یاد نمی آورم کجا بود؟ کی بود؟ چطور بود؟
خیلی واقعی بود.دیدم این زرق و برقای شهر حتی اختلافات خانوادگی هییییچ ارزشی دیگه ندارن. و وقتی داشتم فرار میکردم به سمت آمارتمانی که پدر و مادرم اونجا بودن و میخواستم نجاتشون بدم. همش حرفای خدا میومد جلو چشم که من که گفتم به این دنیا دل نبندین
دلتنگ دورانی هستم که به یاد نمی آورم کجا بود؟ کی بود؟ چطور بود؟