2777
2789
عنوان

بابام یه مفت خور بیشعوره

274 بازدید | 18 پست

سلام 

پدر من چند ساله که به مامان عزیز من احساس ناکافی بودن میده

مادرم خونه رو میچرخونه

با حقوق مادرم من درس خوندم و موفق شدم

هم کار خونه هم کار خودش

و تنها کاری که این مرد بیشعور انجام داده این بوده که زحمتای مامان منو با نزول خواری و چک بی محل به هوا بده و مامانم درحالی که توی استان رئیس بخشه، یه خونه و ماشین نداشته باشه

و این مردک طماع به مادر من حس ناکافی بودن میده

میدونم میگید چرا طلاق نگرفته

اول به خاطر من دوم به خاطر شغلش چون فکر میکنه آبروش میره

من میخوام یکاری کنم مامانم بفهمه چقد ارزشمنده و این مرد ارزش نداره

میشه پیشنهاد کنید چجوری خوشحالش کنم

صد دانه یاقوت دسته به دسته با نظم و ترتیب یک جا نشسته هر دانه ای هست خوش رنگ و رخشان قلب سفیدی در سینه ی آن یاقوت هارا پیچیده با هم در پوششی نرم پروردگارم هم ترش و شیرین هم آب دار است سرخ و زیبا نامش انار است/به به چقدر هم خوب میخونی خواننده😐^~^ 

تا وقتی مادرت مشتاق تایید اون مرد بی ارزشه هیچ کاری نمیتونی بکنی

حرف های مامانتم بهانه ست

مامانت عزت نفس پایین داره و مهرطلبه

وگرنه کسی که جایگاه خودش و حماقت های همسرشو بدونه هیچوقت حرفاشو به کلیه شم نمیگیره 

گفتار درمان هستم.اگه تو تاپیکی به کمکم نیازی بود تگم کنید لطفا☺️

احساس وعاطفتو زیادکن.و تشکر کن همش ازش

امیدوارم مادرشوهر و خواهرشوهرای گلم‌«البته گل های قالی»هر وقت برن بدی منو به شوهرم بگن تبدیل به سنگ بشن...😐..............دوستان ،برای صاحب خونه شدنم لطفا نفری ی صلوات بفرستید.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

هرچقدرم بد باشه نباید اینجوری بگی اخه

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
تا وقتی مادرت مشتاق تایید اون مرد بی ارزشه هیچ کاری نمیتونی بکنیحرف های مامانتم بهانه ستمامانت عزت ن ...

میدونین چیه

مامان من پیر شده با این مرد

نمیتونم بهش فشار بیارم نمیتونم یه ذره هم شبیه بابام باشم

مادر من دلیل خوشبختی منه نمی‌خوام ناراحت بمونه

صد دانه یاقوت دسته به دسته با نظم و ترتیب یک جا نشسته هر دانه ای هست خوش رنگ و رخشان قلب سفیدی در سینه ی آن یاقوت هارا پیچیده با هم در پوششی نرم پروردگارم هم ترش و شیرین هم آب دار است سرخ و زیبا نامش انار است/به به چقدر هم خوب میخونی خواننده😐^~^ 
هرچقدرم بد باشه نباید اینجوری بگی اخه

شاید منم جای شما بودم اولش همینو میگفتم

ولی بابام لیاقتشو داره مطمئن باش


صد دانه یاقوت دسته به دسته با نظم و ترتیب یک جا نشسته هر دانه ای هست خوش رنگ و رخشان قلب سفیدی در سینه ی آن یاقوت هارا پیچیده با هم در پوششی نرم پروردگارم هم ترش و شیرین هم آب دار است سرخ و زیبا نامش انار است/به به چقدر هم خوب میخونی خواننده😐^~^ 

بعضی از خانما از اون ور بوم میوفتن طرف میشناسم منشی قاضیه حقوق عالی زیبا دوتا پسر دسته گل ولی شوهر عنترش هفده ساله یه زن ده سال بزرگتر از خودش رو صیغه کرده و زن داره باهاش زندگی می‌کنه تعجبم اونکه موقعیتش عالیه می‌تونه با تیپا مرد رو از زندگیش بیرون کنه همه چیزم به نام خودشه 

هرچیم باشه پدرته راجبش نباید بد حرف بزنی ..مادرت هرچی بگه همسرشع ..فقط برای مادرت جبران کن نزار زحمت ...

آخه هرچقدر هم من موفق شم، زندگی مامانم که نیست 

قربانی زندگی ما میشه مامانم 

چطوری دلم بیاد خب

صد دانه یاقوت دسته به دسته با نظم و ترتیب یک جا نشسته هر دانه ای هست خوش رنگ و رخشان قلب سفیدی در سینه ی آن یاقوت هارا پیچیده با هم در پوششی نرم پروردگارم هم ترش و شیرین هم آب دار است سرخ و زیبا نامش انار است/به به چقدر هم خوب میخونی خواننده😐^~^ 

دلم میگیره وقتی میبینم یکی میگه مادرم خودش شاغل بود و با حقوق خودش مازو بزرگ کرد 

آخه مامان من شاغل هم نبود یه زن تنها با یه پدر (بلانسبت واژه پدر ) بی مسولیت که یه قرون خرج نمی‌کرد و تا می‌گفت پول بده بچه لباس نداره میرف یک ماه دیگه میومد و مادرم میترسید نفس بکشه که مبادا باز بره 

آخ چقد دلم گرف برای مظلومیت مادرم 

می‌دونی الان چطوری حس کافی بودن داره ؟ با به ثمر رسوندن من و داداشم که خداروشکر بخاطر اول دعاهای خودش بعد تلاش خودمون یه کاره ای شدیم و نجاتش دادیم از اون برزخ ..‌‌‌‌‌بهش پول میدیم 

ولی هنوزم نمیتونه تنها جایی بره چون بابام بهش انگ خیانت میزنه.بت شصت سال سن مادرم ..میخاستم کربلا بفرستم مامانم رو برای اولین بار پارسال ،نذاشت .‌‌‌‌‌‌گف اعتماد ندارم بهش باید منو هم بفرستید .گفتم باشه با پول خودت برو گف الا بلا یا منو هم با پول خودت بفزس یا مامانتم نره وگرنه قیامت میکنم 

فرستادمش ولی قبول نیس اون زیارت چون راضی نیستم از ته دلم  

بعضی از خانما از اون ور بوم میوفتن طرف میشناسم منشی قاضیه حقوق عالی زیبا دوتا پسر دسته گل ولی شوهر ع ...

بله واقعا درست میگین 

آدم اون روی زندگی بعضیا رو میبینه شوکه میشه

صد دانه یاقوت دسته به دسته با نظم و ترتیب یک جا نشسته هر دانه ای هست خوش رنگ و رخشان قلب سفیدی در سینه ی آن یاقوت هارا پیچیده با هم در پوششی نرم پروردگارم هم ترش و شیرین هم آب دار است سرخ و زیبا نامش انار است/به به چقدر هم خوب میخونی خواننده😐^~^ 
میدونین چیهمامان من پیر شده با این مردنمیتونم بهش فشار بیارم نمیتونم یه ذره هم شبیه بابام باشممادر م ...

مدام بهش جمله خوب بگو

بگو تنها مادری هست که میشناسی هم کار میکنه و یه تنه خرج زندگی میده هم کار خونه 

بگو بهترین مادری هست که میتونستی داشته باشی و همیشه از خدا ممنونی

بگو تمام تلاشتو میکنی تا باعث افتخارش شی

چیز دیگه ای به ذهنم نمی‌رسه 

گفتار درمان هستم.اگه تو تاپیکی به کمکم نیازی بود تگم کنید لطفا☺️
آخه هرچقدر هم من موفق شم، زندگی مامانم که نیست قربانی زندگی ما میشه مامانم چطوری دلم بیاد خب

مادره دیگه ..قدرشو بدون واقعا نداشتنش غمه ..دلشو نشکن اون زخم خورده هست تنها کسی ک میتونه کاری براش انجام بده خودشه

آخه هرچقدر هم من موفق شم، زندگی مامانم که نیست قربانی زندگی ما میشه مامانم چطوری دلم بیاد خب

اتفاقا بخش زیادی از یه مادر در وجود بچه ش جریان داره

بزرگترین داخوشی مادر موفق شدن بچه شه خیلییییی تاثیر داره خیلی شادش میکنه بیشتر از اونی که فکر کنی

گفتار درمان هستم.اگه تو تاپیکی به کمکم نیازی بود تگم کنید لطفا☺️
دلم میگیره وقتی میبینم یکی میگه مادرم خودش شاغل بود و با حقوق خودش مازو بزرگ کرد آخه مامان من شاغل ه ...

من واقعا متاسفم از ته دلم

و خوشحالم که شما تونستید باعث خوشحالی مادرتون شید 



صد دانه یاقوت دسته به دسته با نظم و ترتیب یک جا نشسته هر دانه ای هست خوش رنگ و رخشان قلب سفیدی در سینه ی آن یاقوت هارا پیچیده با هم در پوششی نرم پروردگارم هم ترش و شیرین هم آب دار است سرخ و زیبا نامش انار است/به به چقدر هم خوب میخونی خواننده😐^~^ 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز