باز باران با ترانه با گوهر های فراوان. می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم از سر جو دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده از لب باد وزنده داستان های نهانی راز های زندگانی برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را جنگل از باد گریزان چرخ ها میزد چو دریا دانه های گرد باران پهن میگشتند هرجا بس گوارا بود باران به چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا هست زیبا هست زیبا
من بچگیام خیلی چاق بودم، بعد کلاس پنجم ششمم ک بودم در اون حد چاق نبود ولی بازم خیلیییی تپل بودم خیلیییی لپ داشتم. کلاس یازدهم ک بودم یهو لاغر کردم تا الان، هرچی هم پرخوری میکنم اصلااا هیچ تاثیری ندارم وزنم استپ کرده رو ۴۶
هر راهی و امتحان کردم وزنم نمیره بالا، یه مدت خیلیییی پرخوری میکردم کلا اشتهام زیاده همهش دارم یه چی میخورم، ولی وزنم چند ساله رو ۴۶عه یه کیلو هم بالا نمیره خسته شدم واقعا
منم ۴۳ هستم از وقتی ازدواج کردم چاق تر نشدم فقط هر چی میخورم شکم در میارم
من نه بدنم نه صورتم حتی به کیلو هم چاق نمیشه، من بیشتر مشکلم با صورتمه خیلیییی لاغر شده اعتماد به نفسم و گرفته هر راهی هم امتحان میکنم تاثیری نداره. یه ماه دیگه هم یه مراسم خیلی مهم دارم