میگم من انتظارم زیاده یا نه من ۲۱سالم بچم کوچیک توی شهر غریبم فاضله خونمون تا خونه مامانم ۲۰دقیقست خانواده شوهرم که رفت امد هیچ چه برسه بخان کمکم کنن بعد من هرسری بچم واکسن میزنم تب میکنه از خانوادم ناراحت میشم حداقل نباید یکم بیان کمک من دیونه شدم بزور کارام انجام میدم خسته شده شما چجوری بچتون بزرگ کردید شماهم هیچکس هیچوقت کمکتون نبود یا من توقعم بالاس؟حداقل نباید مامانم اینا بیان کمکم،؟حداقل ماهی یبار..چندبار به خاهرام یکیش مجرد یکیش متاهل گفتم بیاین خونمون یکم کارام زیاد شدت مخصوصا وقتی واکسن میزنه تب میکنه همش نق میزنه هیچکاری نمیتونم کنم فقط بغل اصلااا نیومدن کمکم خیلی ناراحتم اصلا دلم نمیخاد شب یلدا هیچکدومشون ببینم حداقل مامانم و خاهر بزرگم متاهل و... خاهر کوچیکم که مجرد مامانم بهش نباید بگه برو پیش خاهرت تنهاست تازه اینکه خودمم چندبار رو زدم و اصلا محل ندادن شما بگین چیکار کنم انقدر از همه ناراحتم که دیونه شدم😪
نه والا شما خیلی پرویی و پر توقع
دیگه ادم وقتی بچه دار میشه باید سختیارو به جون بخره... از شوعرت انتظار داشته باشی منطقی تره...شما چرا نمیری؟ من یکی دو تا واکسنارو بعدش رفتم پیش مامانم اینا
خانواده ی خودم تو شهری که زندگی میکنم نیستن و دست تنها بودم..میفهمم خیلی سخته💔
توقعات زیاده
منم 21سالمه پسرم نزدیک دوسالشه
تو این دوسال هیچکی کمکم نکرد چون همه خانواده خودم و شوهرم شاغلن
حتی تو بارداریمم کسی کمکم نکرد
بعد زایمانمم فقط پنج شیش روز مامانم اومد خونمون همین
نه بابا چه کمکی مامان من ۵دقیقه تا خونشون راهه یه ساعت بچمو نگه نمیداره یه ارایشگاه برم
راستش اونا خودشون باید خودخواسته هوای شما و شرایط شما رو داشته باشن
ولی خب در صورت عدم کمک از طرف اونا هم نمیشه گلایه کرد و انتظار داشت
اگه برم خونه مامانم شوهرم اینجا تنها میشه مادر نداره یخاد براش غذا درست کنه ازسرکار میاد گشنه میمونه از ی لخاظ خداراشکر مادرشوهر ندارم از ی طرفم مثل بچه باید مراقب شوهرم باشم که هیچکس نیست دخترداییم خونش چسبیده به مادرشوهرش اصن شوهرش ول میکنخ ۱ماه میاد خونه داییم شوهرشم میره خونه مامانش دخترداییم راحتتت 🥲مامانش کمکش بچش میگیره هیی بازم خداراشکر
