2777
2789
عنوان

خانمایی که شوهرتون هوسباز و خاین بوده بیاین

| مشاهده متن کامل بحث + 366 بازدید | 35 پست
[QUOTE=364893762]اگر شک داری زیاد پیله نکن بهش سرگوشیشم نرو بزار ی موقعیت مناسب مثلا وقتی خیلی تو گو ...

شاید باورت نشه

انقد تو زندگیمون خوب بودیمو مشکلی نداشتیم فکرشم نمیکردم خیانت کنه

ولی کرد

الانم بار اخر ک خیانت کرده بود قبلش ناخاسته باردار شده بودم  

مجبور شدم ی فرصت دیگه بدم بهش 

ولی الکی ازش نگذشتم و حق طلاق گرفتم ازش

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

الان بهتر نشده

الانم خوبه سرد نیست

ولی همش تو گوشیه

چون بهش اعتماد ندارم نمیتونم بگم کاری میکنه یا ن

برامم مهم نیستا

خیانت کنه ببینم دیگه ناراحت نمیشم انقدی ک ازش دیدم

ولی خیانت کنه حضانت بچمو میگیرم بعد طلاق میگیرم میرم

الانم خوبه سرد نیستولی همش تو گوشیهچون بهش اعتماد ندارم نمیتونم بگم کاری میکنه یا نبرامم مهم نیستاخی ...

هربار که متوجه شدید رفتارتون باهاش چطور بود؟قول میداد تکرار نکنه ولی الکی؟

هربار که متوجه شدید رفتارتون باهاش چطور بود؟قول میداد تکرار نکنه ولی الکی؟

بار اولی ک متوجه شدم نامزد بودیم با عصبانیت رفتم خونه ای ک خریده بودیم و هیچ وسیله ای توش نبود

پیام میداد میگفت اشتباه متوجه شدی و حرفمو گوش بده

فرداش حرف زدیم و گفتم هذ داستانی هم باشه این کارت خیانته، دست رو قرآن گذاشت گفت نمیکنم دیگه

بار دوم میگفت این فلانیه خواهر مستاجر ده سال پیشمونهو فلان

رفتم ب پدرشوهرم گفتم ک بزرگترین اشتباه من بود اونم گفت اره ولی مستاجر ما خواهر این سن و سال نداشت ولی بازم گند پسرشو لاپوشونی کرد و الکیییی گذشتم

بار سوم دیگه اومده بودیم سر زندگیمون

ی خیانت خیلی ناجور کرد ک ب دختره ادرس خونه داده بود منتظر بودن ی روزی من برم مهمونی و اینا بیان خونه

وقتی فهمیدم انقد گریه کردم حالم بود بود

بیدارش کردم گفتم این پیاما چیه گفتتو ک همچیو خوندی الان هرچی بخای فکر میکنی و دوباره خابید و منه احمق کاری نکردممممممم و فقط چند وقت قهر بودم

البته تهدید زیاد میکردم

بار چهارم با دو تا چت دختر دیدم تو گوشیش انقد زدمش صورتش سرخ شده بود

لباساشو پرت کردم جلوش گفتم بپوش بریم پیش خونوادت و خونوادم این زندگی دیگه تموم شد گریه و زاری میکرد پامو بوس میکرد میگفت فرصت بده حرف بزنیم

فرصت دادم ولی چرت و پرت گفت خلاصه

گفتم ممکنه هر لحظه ب خونواده ها بگم

بعد دو سه هغته فهمیدم یماهو نیم باردارم

گفتم برای موندنم باید حق طلاق بدی بهم 

ک رفتیم دفترخونه و داد

الان خوبیم ولی مثل قبل دیگه نیستیم من عین بمب ساعتی شدم دیگه.. 

بار اولی ک متوجه شدم نامزد بودیم با عصبانیت رفتم خونه ای ک خریده بودیم و هیچ وسیله ای توش نبودپیام م ...

ان شاءلله که به وجود فرزند جدیدتون سر عقل اومده باشه و از لحطه لحطه زندگیت لذت ببری

من که اصلا اونموقع دلم نمیخواست ازدواج کنم خانواده تو موقعیت گذاشتنم و میگم کاش ازدواجی صورت نمیگرفت اگر میگرفت  واقعا کبوتر با کبوتر باز با باز میفتاد که یکی سرخوش و و نامرد نباشه یکی بسوزه و له بشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792