من ۱۵ سالمه و تعریف از خود نباشه دختر درس خون و اروم و حرف گوش کنیم
تو خونه ارامش ندارم فراریم از خونه
مادرم همش سرم داد میزنه با مادرم زندگی میکنم
یه ۸ سالی هست پدر و مادرم از همدیگه جدا شدن
البته اینم بگم ( مادرم خیلی از پدرم و مادرشوهرش ضربه خورده )
الان هم همش سرم داد میزنه اصلا سر کوچکترین چیزا
اب میخورم تو لیوان لیوانو میزارم رو میز سرم داد میزنه میگه اونجا نزار تو بی عرضه ایی کاش به دنیا نمی اوردمت .. و کلی کنایه
هعیم میگه ای کاش خداترو ازم بگیره کاش بدنیا نمی اوردمت ..
منم دلم میشکنه ..
اخه سر کوچکترین چیزا همش تو خونه داد میزنه و ..