بابا خاهرشوهرام یکیش گفت من میخام برم شهر دیگ خونه مادرشوهرم اون یکی خاهرشوهرمم خونه مادرشوهرش دعوته اونا جشن اینا دارن میمونم من هیچکس منو دعوت نکرد چیزی نگفته جمعه گفتم بیایم خونه ما چون ما یلدامون انچنانی
پنجشنبه ام خونه مادربزرگم یلدا انچنانی داریم ک شام دعوتمون کردن فردا ب نامزدم گفتم فردا بریم خونه مادر بزرگم ک همه اونجاان شام بخوریم بریم خونه شما ۳ ساعت بشینیم بعد بیایم بازم خونه مادر بزرگم تا صبح میشینن اونا فردام خونه ما باشیم میگ یا کلا فردا خونه مادر بررگت باشیم جمعه تا ۱۱ شب خونه ما باشیم بعد بریم خونه شما یا فردا خونه ما باشیم جمعه خونه شما اخ ما شام دعوت شدیم خونه مادر بزرگم
اینم بگم هیجکس نیست خونه مادرشوهرم وضعشونم انچنانی خوب نیست ۱ سال نامزدم ی میوه جلوم نزاشتن میخام برم کل روز با پیر مرد پیر زنبشینم چ غلطی کنم