سلام دوستان
پست قبلی رو بخونین
دیشب که به شوهرم گفتم نمیرم پیش بچه های جاریم گویا به برادر شوهرم گفته و امروز جاریم مرخصی گرفته پیش بچه هاش مونده.
جاده ها باز شده و شوهرم داره راه میوفته سمت مشهد.
زنگ زدم گفتم جاده خطرناکه و نیا.
گفت اگه نیام و مامانمو نیارم پیش دوقلو ها ،دوقلو ها تنها میمونن باز میگن تو بری.
گفتم من دیگه نمیرم عزیزم.زن داداشت مرخصی بگیره،بچه هارو یکیشو خودش ببره سر کار یکیشو داداشت.
یا پرستار بگیرن.
بزرگ شدن دیگه این مسخره بازیا چیه باید حتما یکی بالا سرشون باشه.دوتان.تنها که نیستن.
به شوخی گفت ینی حاضری ما بیایم تو این هوا مشهد ولی نری اونجا پیش بچه ها؟
خب دوستان این قضیه از پایه و اساس باید رفع بشه.
بحث پز دادن نیست ولی من عضو بنیاد نخبگان کشوریم،دانشجو ارشد مملکتم،مشکل مالیم نداریم خونه مامانم همیشه کارگر بوده.رو پیشونیم ننوشته پرستار بچه...
خودم بچه نمیارم چون دانشگاه میرم نمیخوام مثل جاریم زحمت بچه هام رو دوش اینو اون باشه.
این موضوع رو چجوری مطرح کنم با شوهرم که وظیفم ندونه رفتن به خونه جاریم و نگهداری از بچه هاشو؟
جلوی خانوادم بگم؟تو تنهایی بگم بهش؟
انقدر رفتم و بچه هاشو نگه داشتم امروز شوهرم میگه جاریت به خاطر نرفتن تو مجبور شده مرخصی بگیره!😑
به خاطر من؟یا نگهداری از بچه های خودش؟