سوتی زیاد دادم. یکیش ک بدجور روم اثر گذاشت این بود ک با دوستام رفته بودیم ساندویچی پر بود از پسرای خوشتیپ. همشون هم زوم کردن روی ما. وقتی سفارش دادم و صاحب مغازه ازم پرسید چ نوشیدنی میخوایین . زودی گفتم نوشابه گوزدار........ دیگه نمیدونم چرا اون لحظه تو افق محو نشدم
بله میدونه.رفت و اومد کم داشتیم.یه روز از مدرسه میومدم اول دبیرستان گفتم این فامیله زشته سلام نکنم.از کنارش رد شدم آروم گفتم سلام.از فرداش هر روز یکی از خانواده اش به بهونه ای میومند که منو ببینن یه روزم خودش اومد تو حیاط با مادرم صحبت میکرد.منم فوق خجالتی آشپزخونه تو خیاط بود و روم نمیشد برم ناهار درست کنم.من و خواهرم کلی میخندیدیم.گفتم رو م نمیشه برم حیاط.خواهرم گفت جدی باش و یاد تجدیدی هات بیوفت.رفتم حیاط و بعدش آشپزخونه.همون لحظه به مامانم گفته بود این دخترتو میخوام.مامانم هم در جا گفته بود نه باید درسش ادامه بده ....ولی اونا برنده شدن😀
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
زن دایی شوهرم خیلی اهل تعارف کردن و ایناس بعد یه روز زنگ زد بهم گفت بدون ما خوش میگذره حالا من مغزم هنگ کرده بود جوابشو چی بگم یهو گفتم ارع میگذره حالا اونم اونور خط هنگ کرده بود از جواب من 😁