سلام
من سومین سالمه دارم کنکور میدم
هی گیر میدن بهم
روانی شدم واقعا
یه ثانیه میام بیرون از اتاق غر زدن شروع میشه ک برو درستو بخون
ظهری مامان بابام رفتن بیرون
من و داداشم خونه بودیم
من کل ظهر رو درس خوندم
بعد الان مامانم میاد میگه وقتتو ب فنا دادی یا درس خوندی
با یه حالت طلبکارانه
این یه بخش کوچیکشه..
درسته ک یه عالمه خرجم کردن و تایم گذاشتن و من هیچ گوهی نشدم هنوز ولی
واقعا از کنکور و درس خواندن دیگه نفرت دارم
هعی خدا
مامانا انقد ب بچه هاتون سخت نگیرید ناموسا