خواب دیدم تو دانشگاه با دوستام جمع شدم موقع برگشت یکی از دوستام رفت تو یه پیکان دربو داغون گفتم این چیه پیاده شو با این نمیریم ب زور زور پیادش کردم دیگه دوستم با ی ماشین دیگه رفت من تنها شذم پیکانه هی منتظر من بود من ترسیده بودم میخواست ب زور منو ببره منم وسط خیابون ی ماشین پلیس دیدم واسم ایستاد قضیه رو بهش گفتم حتی پلاک ماشینم بهش گفتم دیگه گفت میرسوننت. صندلی عقب هم فک کنم خواهر و بچه اقا پلیسه بود وسط راه اقاه منو بوسید منم اونو بوسیدم تا اقاهه ارضا شد آب منی پاشید یکمش خورد ب صورتم. خواهرش بدش اومد گفت پسرت دیده چرا این حرکتو کردین منم از اقاهه ترسیدم فرار کردم ب ی اقا پناه بردم کمکم کرد منو رسوند خونه. اونم فکر کنم منو دوس داشت. اقا پلیسم هی تهدیدم میکرد و زنگ میزد