نمیدونم دقیقا اسمش چیه ولی رابطه بین دو خواهر رو میبینم واقعا دلم میگیره ک رابطم با خواهرم دیگه مثل بچگیامون نیست
البته آرامشم بیشتره اینطور
چون خواهرم همیشه باعث آزارم بود درست از زمانی ک ازدواج کرد ایطور شد و من همیشه با این فکر ک ازم کوچیکتره گذشت میکردم (یکسال و چند ماه من بزرگترم)
همیشه انتظار داشت از همه چیه زندگی من خبردار باشه ولی خودش هیچی نمیگفت هر وقت با خانواده شوهرش ب مشکل برمیخورد برا مشاوره و تخلیه خودش زنگ میزد و منم آرومش میکردم ولی رفته رفته با این کاراش ازش دور شدم اوجش هم وقتی بود ک تو شستن ی گلیم ازش کمک خواستم و بهانه اورد ک لگنش درد میکنه بعد چن ماه فهمیدم بارداره درصورتی ک قبل بارداری خودش همش پیگیر بارداری من و مراقبتای قبل بارداری و اقدامات بارداری من بود
حتی جنسیت بچش رو قایم میکرد یا حالا اینا بکنار چون خودش مثلا با کسی مشکل داشت انتظار داشت منم باهاش بخاطر خواهرم قطع رابطه کنم یا مثلا با اینکه خودش باردار بود و رابطش با زن داداشمون بد بود انتظار داشت من تو کارای زنداداشمون کمک نکنم(زن داداشم بعد چن سال باردار شده بود)
کلا ازش فاصله گرفتم و دیگه هیچ جوره دلم باهاش صاف نمیشه
ولی نمیدونم چم شده چرا ایطور شدم من ادم دل رحمی بودم اخه