2777
2789

موقع نوشتن چه حسی دارین 

نوشتن باعث میشه که مشکلات و اشفتگی ذهنی تون رو فراموش کنید ؟

من به خاطر مشکلاتی که تو زندگیم دارم خیلی سختی کشیدم یه عالمه دغدغه فکری دارم و انگار زندگیم کلا با  آرامش قهر کرده 

بچه ها من استعداد نویسندگی دارم تو گذشته ذهنم پر از ایده و داستان بود ولی الان با وجود مشکلات انقدر فکرم درگیره که دیگه حوصله هیچکاری ندارم و حس میکنم که استعدادم هم به طور کل داره کور میشع 

 دوس دارم بنویسم ولی نه انگیزه ای برام مونده و نه ذهن آروم و بی تنشی 

اگه اینو میخونی این هشدار من رو از قبل آویزه گوشت کن اگه دنبال کل کل با من هستی بدون من یه بی عصابم و قراره بشورمت و پهنت کنم رو بند دوست عزیز پس من مسئول ناله و گریه و زاری شما نیستم 🙏

اگه اون احساست واقعی باشه خوده دستات به حرکت میوفته

ز هوشیارانه عالم هر که را دیدم غمی دارد & ای دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد       تو دعات منو دعا کن    صلواتم‌میخوام😏 دستت درد نکنه😏کسی در مورد رشته حقوق ( وکالت ) میدانه بهم نگه کمکم نکنه خونش مباحه

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

نوشتن ذهن بی تنش نمیخواد

مینویسی و فکراتو رو کاغذ ردیف میکنی

قرار نیست شاهنامه بنویسی

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

وقتی می‌نویسم انگار توی دنیای دیگه ای قدم می‌زارم ، کلمات جان میگیرن و من زمان رو گم می کنم، حس قشنگیه 

تا به حال توی بیداری خوابیدید؟ این حالی بود که برای سال ها داشتم، حالا که بیدار شدم ویرانه نه ولی پوچی بزرگی در مرکز زندگیم میبینم، اما بازم این پوچی چیزی از خوشحالیم کم نمیکنه، چون بلآخره من بیدارم✨

فقط بنویس نیاز نیست شروع گل و بلبل باشه

من بخاطر حجم درسایی که دارم زمان هیچ کاری ندارم ولی اگه وقتایی بخوام یه چیزی بنویسم یا بکشم بکل اطرافو همه چی فراموشم میشه میرم تو یه دنیای دیگه

برا همین میگن هنر دوای روح ادمه باعث میشه خیلی چیزا درحین انجام یادت بره


من ترانه می نویسم و یه رمان هست روش کار میکنم که بنویسمش.

باید هر طور شده بنویسی و هر چیزی هم خواستی بنویسی. بعد یه مدت راه میافتی و ضعف ها و خوبی های نوشتنت رو میفهمی. ولشون نکن! آدم خوب نیست بچه هاشو ول کنه! میفهمی که؟

____ آقا هستم ____ 🙏
فقط بنویس نیاز نیست شروع گل و بلبل باشهمن بخاطر حجم درسایی که دارم زمان هیچ کاری ندارم ولی اگه وقتای ...

میدونی از نوشتن کلی حس خوب می گیرم ولی از یه طرف فکرای جور واجور و مشکلاتم میان تو ذهنم و گند میزنن به همه چی 

اگه اینو میخونی این هشدار من رو از قبل آویزه گوشت کن اگه دنبال کل کل با من هستی بدون من یه بی عصابم و قراره بشورمت و پهنت کنم رو بند دوست عزیز پس من مسئول ناله و گریه و زاری شما نیستم 🙏

من علاقه دارم به نوشتن

فقط برای دل خودت مینویسی یا کتاب اینا چاپ کردی ؟ 

اگه اینو میخونی این هشدار من رو از قبل آویزه گوشت کن اگه دنبال کل کل با من هستی بدون من یه بی عصابم و قراره بشورمت و پهنت کنم رو بند دوست عزیز پس من مسئول ناله و گریه و زاری شما نیستم 🙏

وقتی می‌نویسم انگار توی دنیای دیگه ای قدم می‌زارم ، کلمات جان میگیرن و من زمان رو گم می کنم، حس قشنگ ...

منم قدیما همچین حسی داشتم کاش دوباره بتونم شروع کنم انگار زاده شدم فقط برای نوشتن 

اگه اینو میخونی این هشدار من رو از قبل آویزه گوشت کن اگه دنبال کل کل با من هستی بدون من یه بی عصابم و قراره بشورمت و پهنت کنم رو بند دوست عزیز پس من مسئول ناله و گریه و زاری شما نیستم 🙏

نوشتن ذهن بی تنش نمیخوادمینویسی و فکراتو رو کاغذ ردیف میکنیقرار نیست شاهنامه بنویسی

وقتی ذهنت آروم نباشه چ جوری باید کلمات و ایده بیاد تو ذهن ؟ 

اگه اینو میخونی این هشدار من رو از قبل آویزه گوشت کن اگه دنبال کل کل با من هستی بدون من یه بی عصابم و قراره بشورمت و پهنت کنم رو بند دوست عزیز پس من مسئول ناله و گریه و زاری شما نیستم 🙏

منم قدیما همچین حسی داشتم کاش دوباره بتونم شروع کنم انگار زاده شدم فقط برای نوشتن

شروع کن شبا داستان روز خودت رو بنویس مثل نوشتن خاطرات، یکم یکم احساسش برمیگرده

تا به حال توی بیداری خوابیدید؟ این حالی بود که برای سال ها داشتم، حالا که بیدار شدم ویرانه نه ولی پوچی بزرگی در مرکز زندگیم میبینم، اما بازم این پوچی چیزی از خوشحالیم کم نمیکنه، چون بلآخره من بیدارم✨
دقیقا منماستعداد دارم یمدتم مینوشتم ولی الان دیگه اینقد فکر و خیال دارم ک نه مث اونموقعا ایده های جا ...

دقیقا شرایط منو مثال زدی 

اگه اینو میخونی این هشدار من رو از قبل آویزه گوشت کن اگه دنبال کل کل با من هستی بدون من یه بی عصابم و قراره بشورمت و پهنت کنم رو بند دوست عزیز پس من مسئول ناله و گریه و زاری شما نیستم 🙏

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز