شام غریبان بود داشتن روضه میخوندنو سینه
دستامو گرفته بودم جلو چشم
یهو مداحه گفت آقایون بشینن
مردام قشنگ چهارزانو کف خیابون روبرو ما که لب جدول بودیم
حالا این چلم منم آویزون دسمالم نداشتم
چیکارش کنم خداا
لا انگشتامو واکردم دیدم شصدتا چش زل زده جلو
طی یه حرکت انتحاری جا حساسه روضه سرمو کوبیدم رو زانو دماغمو باهاش پاک کردم