داشتم از شوهرم جدا میشدم شوهرم کلی التماسم کرد برنگشتم گفتم اخلاقمون بهم نمیخوره بعدش کار پیدا کردم رفتم سرکار خانوادم چنان بلایی سرم آوردن گفتن رفتی سرکار. بابام هزار بار قسم خورد گفت میکشمت آبرو برام نذاشتن دعوا داد و بیداد زنگ زدن اورژانس اجتماعی ک بیان بچمو بگیرن زنگ زدن شوهرم فشش میدادن بیا زنتو ببر ینی یه کاری باهام کردن امروز از اورژانس اجتماعی ک اومدن گفتن پدرت جلوی ما گفته میکشمش حتی خواسته مارو بزنه تنها راهت اینه برگردی پیش شوهرت خودمون بهتون سر میزنیم مشاوره میدیم بهتون. شوهرم فهمیده اینجا شرایطم بده داره سواستفاده میکنه میگه یا با شرایط قبل برگرد یا برو درخواست طلاق بده. اگ بچه نداشتم یه لحظه ام این زندگی کوفتی رو تحمل نمیکردم خفم کردن الانم میگن پنج ماه دادگاه رفت و گفت برنمیگردم تهش با بی آبرویی برش گردوندن🥲💔
به نظرم هرجور شده برنگرد حتی شده بری پرستار دائم سالمند بشی تقاضای طلاقم نده تا شوهرت دوباره بیاد ازت درخواست کنه برگردی و اون موقع دیگه شرایط نزاره اون وقت برگرد و با مشاوره و تغییر دوتاتون زندگیتو درست کن
چرا خانوادت انقدر سمی و بیشعور و مریضن؟ مشکلشون باتو چیه حسودن ؟ شکایت کن بگو تو زندگیم دخالت میکنن ...
تا شکایت کنم یه بلایی سرم آوردن. شانسی واسه قانونی اقدام کردن ندارن کارمند۱۲۳که اومد گفت توروخدا هرچی گفتن قبول کن فعلا بلایی سر خودتو بچت میارن پدرت مریضه نه مارو نه قانونو هیچی حساب نمیکه