مامانم چن وقت پیش مریص بود
دختر عمو بابام پیشش نیومد
بعد دیشب خاب دیدم اومده خونمون با شوهرشو بچش
هیچی نیورده کلیم ادم خونمونه
بابام میگه برو میوه بیار چایی بیار 
در یخچال باز میکنم میبینم چن جعبه شیرینی هس همه رو برمیدارم میخورم هرچی میگن پس کو میوه و چایی محلشون نمیدن تا اونا میگن نه ما چیزی نمیخایم ناراحت بلند میشن میرن
من بازم ب خوردن شیرینی ادامه میدم 😂😂😂😂